English
از بالاترین
رادیوها
شرکت کنندگان
مجموعه‌ها

نظرات

اگر می‌خواهید با نام مستعار نظر بدهید، پس از نوشتن نظر، نام مستعار خود را در بخش name وارد کنید، سپس گزینه I'd rather post as guest را انتخاب کنید. در این حالت هر آدرس ایمیل دلخواه (مانند a@b.com) را می‌توانید وارد کنید.

متن برنامه

سلام

در این گفتار تکمیلی که با عنوان پیوست گفتار سوم، نقد انتقادها، ارائه می شود، به انتقادها و پرسش هائی می پردازم که در باره گفتارهای اول و دوم مطرح شده اند.

در این گفتار علاوه بر پاسخ انتقادها، یکی دو استدال منتقدان را به عنوان نمونه با معیارهائی خواهم سنجید که در شیوه های بحث و گفت و گو مطرح شده یا خواهند شد.

اگر در این زمینه موفق شوم پاسخ به انتقادها نه فقط مبادله نظر بین منتقد و موضوع نقد، که تمرینی است مفید برای همه علاقمندان مجموعه گفتار هنر و شیوه های بحث و گف و گو. .

پس از انتشار دو گفتار اول و دوم شماری از علاقمندان ما را به ادامه این گفتارها تشویق کردند . من به سهم خود از لطف آن ها ممنونم و امیدوارم گفتارهای آینده بتواند انتظارهای آنان را برآورده کند

یکی از دوستان به زبان و لحن این گفتارها انتقاد کرده و خواهان آن شد که به گفته ایشان « از لحن بیان صمیمانه تر و انضمامی تری استفاده» شود چرا که به نظر ایشان« بیان لفظ قلم و انتزاعی به جلب مخاطب عام کمک نمی کند» .

از منظر دوست دیگری «ایده و محتوا بسیار عالی است اما شکل عرضه مطالب خشک و نچسب است» این دوست پیشنهاد کرده است که من در این گفتارها از آن چه ایشان بدان « «زبان گفتاری و آزاد» نام داده اند، بهره گیرم

توجه و دقت این دوستان عزیز مایه دلگرمی است اما من زبان استاندار یا زبان مکتوب را برای این گفتارها مناسب تر می دانم تا زبان محاوره ای و شکسته.

در گفتارهای آینده در باره ضرورت همگنی و تناسب زبان استدال با محتوای استدال سخن گفته و نشان خواهم داد که انتخاب زبان همگن و مناسب با محتوای استدال، در تاثیر گذاری استدال بر مخاطبان نقشی مهم دارد.

در مجموعه گفتارهای هنر و شیوه های بحث و گفت و گو اصطلاحات و مباحث تخصصی مطرح شده و تلاش بر آن است تا در این مجموعه، گفتارهای آموزشی در سطح تحصصی و دانشگاهی مطرح شود و چنین محتوائی زبانی همگن و مناسب با خود می طلبد.

زبان محاوره ای شکسته فارسی، گاه و نه همیشه، با بحث و مناظره حضوری یا مصاحبه و گفت و گوهای غیر آکادمیک تناسب دارد اما این زبان به دلایل گوناگون از جمله غیبت نسبی دقت و فقر واژگانی با محتوائی چون آموزش مباحث تخصصی در سطح دانشگاه در حوزه منطق چندان سازگار و همگن نیست.

اصرار بر به کارگیری زبان محاوره ای شکسته به قصد ایجاد «فضائی صمیمی و خودمانی» گاه گوینده را از غنای واژگانی زبان فارسی محروم می کند .

من به دورانی که در ایران بودم نقد ادبی می‌نوشتم . تجربه من در این عرصه و مطالعات من در متن‌هائی که با زبان شکسته محاوره‌ای نوشته می‌شوند به من نشان داد که به کارگیری این زبان در برخی موارد، و از جمله در بحث های تخصصی، انتقال تمامی معناها و محتواهای یک مبحث را اگرچه نه ناممکن که دشوار می‌کند.

آن چه در مجموعه گفتارهای هنر و شیوه های بحث و گفت و گو مطرح می‌شود، نه ازحافظه گوینده که بر اساس متن‌هائی است که نخست نوشته و چندین بار ویراستاری و سپس اجرا و بیان می‌شوند. این شیوه تولید متن نیز یکی از دلایل انتخاب زبان استاندار برای این مجموعه است.

زبانی که من به کار می گیرم زیانی به بحث نمی‌زند اما بار معنائی بحث را بهتر و رساتر از زبان محاوره‌ای شکسته منتقل می‌کند.

به کارگیری این زبان دلیلی شخصی نیز دارد. من بدین زبان خو کرده‌ام و حتا در گفتارهای روزمره نیز با ترکیبی از زبان استاندارد و زبان شکسته محاور‌ه‌ای سخن می‌گویم و رها کردن عادت آسان نیست.

برخی دوستان خواهان آن شده‌اند که در هر مورد کتاب‌هائی برای مطالعه بیش‌تر معرفی شده و در موارد انتزاعی و تخصصی مثال‌ها و نمونه هائی ذکر شود. این پشنهادها در گفتارهای آینده، که بحث های تخصصی مطرح می شوند، اجراء خواهند شد.

دوستی دیگر گفته است که در تاریخچه رتوریک باید از «نقش کانت در کنار دکارت در احیای سنت فلسفی بعد از قرون وسطی» و در بخش دیگر « از اسپینوزا و لایب نییز» نیز یاد می شد. بحث ما در باره تکامل منطق و رتوریک بود و نه تحول فلسفه. در باره مقولات از پیشی کانت نیز در گفتارهای آینده سخن خواهیم گفت.

یکی از دوستان گنجاندن تاریخچه رتوریک را در این گفتارها زائد می دانند . .

این شیوه که در توضیح هر مفهوم و اصطلاحی تاریخچه آن نیز ذکر شود گاه بحث را از بستر اصلی خارج و به تک گوئی طولانی و کسالت بار بدل می کند اما این شیوه نیز که مفاهیم و اصطلاحات چند بعدی و پرمعنا را در یکی دو سطر فشرده فراگیریم می تواند به توهم دانائی به جای دانائی منجر شود.

طرح هر موردی در یک بحث باید که بر نیازی استوار باشد. در برخی موارد، از جمله توضیح معناهای گوناگون رتوریک در دوران های مختلف، چاره ای جز اشاره به تاریخچه این اصطلاح در دوران های مختلف نیست.

موضوع اصلی این گفتارها شیوه های بحث و گفت و گو است . بحث و گفت و گو جز در دموکراسی و جز با پذیرش این فرض که توضیح عقلانی و گفتمان خردمندانه تنها راه اثبات نظرها است، ممکن نیست پس توضیح نسبت رتوریک با دموکراسی ضرورتی ساختاری است و ما در پاسخ به این ضرورت و نیاز به منشاء رتوریک در دموکراسی آتن پرداختیم.

رتوریک اصطلاحی چند بعدی است و نسبت آن با دموکراسی، گفت و گوی خردمندانه و توضیح عقلانی از ابعاد مهم معناهای آن است . این نسبت را جز با اشاره به منشاء چگونه می توانستم توضیح دهم؟

اصطلاحات و مفاهیم را می توان موجز و فشرده و در چند سطر توضیح داد . برخی همین حد از اطلاع را کافی می دانند و نیازی به شناخت ابعاد رنگارنگ برخی مفاهیم چند بعدی احساس نمی کنند اما مجموعه گفتار هنر و شیوه های بحث و گفت و گو، بحثی آموزشی و تخصصی است و در این گونه مباحث نمی توان به تعریف های فشرده، کلی و چند سطری قناعت کرد.

در گفتار دوم در بحث از زمینه های پیدائی رتوریک و منطق گفته شد شد که سیاستمداران آتن قرن های پنجم و چهارم پیش از میلاد برای کسب قدرت به جذب آراء ، برای جذب اراء به قانع کردن رای دهندگان و برای قانع کردن رای دهندگان به فراگیری رتوریک نیاز داشتند و این نیاز از زمینه های پیدائی و ارتقاء رتوریک بدین دوران بود.

در آن گفتار از نظام سیاسی آتن در آن روزگار با اصطلاح «نوعی دموکراسی که در آن بردگان انسان شمرده نشده اماشهروندان آزاد از حقوق برابر در برابر قانون و از حقوقی چون آزادی بیان و حق رای برخوردار بودند»، یاد کردم

یکی از دوستان به اصطلاح «نوعی دموکراسی» اعتراض کرده و گفته است « در جامعه ای که ارسطوهایش برده داری را پذیرفته و خود دارای بردگان بودند چگونه می شود از دموکراسی نام برد»

من نیز با اشاره به برده داری در آتن نه از دموکراسی به معنای امروزی که از «نوعی دموکراسی» سخن گفته و تفاوت آن را با تعریف رایج دموکراسی ، از جمله در مورد برده داری، توضیخ داده ام.

در افریقای جنوبی دوران تبعیض نژادی کسانی که «سیاهان و رنگین پوستان» خوانده می شدند از حقوق انسانی محروم بودند اما شهروندانی که «سفیدپوست» تلقی می شدند از حقوق برابر در برابر قانون و از حق هائی چون آزادی بیان و حق انتخاب آزاد دولتمردان برخوردار بودند. آفریقای جنوبی دوران تبعیض نژادی نه دموکراسی که «نوعی دموکراسی» بود.

در امپراطوری ایران به دوران هخامنسیان برده داری وجود داشت اما کسانی که در امپراطوری هخامنشی زندگی می کردند و برده نبودند نیز از حقوق برابر در برابر قانون و از حق انتحاب آزادانه دولتمردان خود محروم بودند. در امپراطوری هخامنشی نشانی از دموکراسی ،حتی در حد آتن و آفریقای جنوبی دوران تبعیض نژادی، وجود نداشت.

در گفتار دوم گفته شد که آتن قرن های پنجم و چهارم پیش از میلاد از مرحله فرهنگ اسطوره ای و دینی برگذشت و به مرحله تفکر فلسفی و تدوین منطق ارتقاء یافت اما فرهنگ ها و تمدن های پیش و همزمان با آتن، از جمله ایران، در مرحله فرهنگ دینی و اسطوره ای باقی ماندند و به تفکر فلسفی دست نیافتند.

در گفتارهای آینده در باره ساختار استدال خواهم گفت که برای اثبات و ابطال برخی گزاره ها نیازی به استدال نیست و این گزاره ها را می توان با ارجاع به حقایق و داده های عینی یا با ارجاع به دانش عمومی اثبات یا رد کرد.

گزاره «سعدی در قرن هفتم هجری می زیست» یا گزاره «بهای فلان کتاب این یا ان مقدار ریال است» را می توان با رجوع به داده های عینی چون اسناد تاریخی یا بهای ثبت شده کتاب اثبات یا رد کرد اما برای اثبات یا رد گزاره ای چون «گلستان سعدی از بهترین نمونه های نثر فارسی است» یا «فلان کتاب ارزش علمی ندارد» به استدال نیازمندیم.

گزاره های پیدائی تفکر فلسفی در آتن قرن های پنجم و چهارم پیش از میلاد و دست نیافتن ایرانیان به تفکر فلسفی در آن روزگار را می توان با ارجاع به حقایق و دادها عینی و از جمله اسناد و مدارک و کتاب های معتبر تاریخی اثبات کرد. انکار این نوع گزاره ها راه را بر ادامه بحث منطقی می بندد.

همین دوست عزیر نوشته است « به آقای سرکوهی یادآور می شوم که کورش کبیر در بابل تمام ادیان را آزاد گذاشت و بردگان را رها کرد و به کسی اجازه نداد تا به انسان های دگر باش بی احترامی کنند»

گزاره« کورش در بابل تمام ادیان را آزاد گذاشت» را نیز می توان با ارجاع به حقایق و دادهای عینی و اسناد تاریخی اثبات کرد اما برای اثبات گزاره «کورش بردگان را رها کرد» هیچ داده عینی و سند تاریخی در دست نیست . وجود برده داری در امپراطوری هخامنشی نیز می تواند گواهی بر نادرستی این گزاره باشد .

همین دوست عزیز نوشته اند « آیا کورش کبیر فیلسوف انسانگرا و انسان دوستی بوده است یا سقراط و افلاطون که خود برده داشتند»

در گفتارهای آینده خواهیم گفت که استدال قوی استدالی است که دلایل، گواه ها و شاهدهای آن از نتیجه آن حمایت کنند. ارتباط مقدمات و دلایل با نتیجه استدال از معیارهای سنجش استدال است. به گفته منطقیون مقدمات باید با نتیجه مرتبط و نسبت مشترک داشته، از نتیجه حمایت کرده و آن را اثبات کنند.

سه گزاره «کورش ادیان را آزاد گذاشت» ، «کورش بردگان را آزاد کرد» و « کورش انسان دوست و انسانگرا بود» ، حتی اگر هر سه درست باشند که نیستند، این نتیجه را که «کورش فیلسوف بود» ثابت نمی کنند چرا که این گزاره ها با نتیجه ارتباط، وجه و نسبت مشترک نداشته و از نتیجه حمایت نمی کنند.

برده دار بودن یا نبودن، داشتن نظریات انسان دوستانه یا برعکس نیز با تعریف پذیرفته شده فیلسوف ارتباطی ندارند

فیلسوف می تواند برده دار باشد (ارسطو یا افلاطون) می تواند به نظریاتی مغایر با نظریات انسان دوستانه معتقد باشد (مارتین هایدگر به هنگام دفاع از حزب نازی آلمان) و همچنان فیلسوف بماند چرا که این شاخصه ها با تعریف پذیرفته شده فیلسوف بی ارتباط اند.

در یکی از گفتارها این پرسش را مطرح کردم که چرا آتن قرن های پنجم و چهارم پیش از میلاد به تفکر فلسفی دست یافت و تمدن ها و فرهنگ های همزمان یا پیش از آتن بدین مرحله دست نیافته و در فرهنگ دینی و اسطوره ای باقی ماندند.

به دلیلی که همان جا گفتم هیچ پاسخی برای این پرسش ارائه نکردم پس آن دوست منتقد در انتقاد از پاسخ من بدین پرسش نوشته اند ارتباطی با بحث نداشت.

این سخن دوست عزیز منتقد درست است که یونانیان هرگز از دین اسطوره جدا نشدند. اما این نیز درست است که برخی یونانیان به فلسفه و تدوین منطق فرارفتند..

تناقض از نشانه های استدال نادرست است. دو گزاره متناقض نمی توانند درست باشند و درستی یکی به معنای نادرستی دیگری است. اما چنان که در گفتارهای آینده خواهم گفت دو گزاره وقتی متناقض اند که در 8 مورد از جمله موضوع و اضافه با هم مشترک باشند.

دو گزاره «برخی یونانیان به تفکر فلسفی رسیدند» و «برخی یونانیان به تفکر فلسفی دست نیافته و در فرهنگ اسطوره ای و دینی باقی ماندند» متناقض نیستند و هر دو می توانند درست باشند چرا که این گزاره ها در موضوع مشترک نیستند. برخی یونانیان، موضوع هر دو گزاره، اشتراک لفظی دارند اما مصداق های آن ها متفاوت است و دو گروه متفاوت از یونانیان را در نظر دارد.

در گفتار دوم گفتم که شهروندان آزاد آتن به روزگار مورد بحث دعاوی خود را در دادگاه های مستقل مطرح می کردند و برای قانع کردن قاضیان یا خود رتوریک می آموختند یا از متخصصان رتوریک به عنوان نماینده خود در دادگاه بهره می گرفتند.

این ادعا نیز با ارجاع به اسناد و مدارک تاریخی اثبات می شود و نیازمند استدال نیست

دوست عزیز در انتقاد از این بخش نوشته است که تفکیک قوای سه گانه به مفهوم امروزی در عصر مدرنیته پدید آمد نه در یونان باستان. گزاره من در باره دادگاه های مستقل در آتن است و گزاره دوست عزیز در باره تفکیک قوا. این دو گزاره نیز در موضوع مشترک نبوده و متناقض نیستند و هر دو می توانند درست باشند.

اشاره من به دستاوردهای یونانیان و عقب ماندگی ایرانیان در برخی زمینه ها می تواند غرور و احساسات ملی برخی هموطنان را جریحه دار کند اما همین هموطنان واقعیت و حقیقت را بر توهم و عقل و استدال را بر احساسات ترجیح می دهند.

پس از 10 گفتار، کارگاه هائی با حضور علاقمندان برای بحث و تمرین نمونه های زنده برپا خواهد شد. ما همه دوستانی را که با ارسال انتقادها، پیشنهادها و نظرهای مثبت و منفی خود ما را در ارتقاء این بحث ها یاری می دهند به این کارگاه ها دعوت می کنیم تا با هم و در بحث زنده مباحث را دبنال کنیم

متشکرم