English
از بالاترین
رادیوها
شرکت کنندگان
مجموعه‌ها

برای شکل‌گیری گفت‌وگو همانطور که در سطح فردی به آموختن زبان و منطق نیاز داریم به فراگفتن تحمل عقاید مخالف، رعایت دیگری، مدارا با دیگران و رواداری اجتماعی در سطح اجتماعی نیاز داریم. این مهارت‌ها در خانواده، مدرسه، گروه‌های اجتماعی، ادارات و رسانه‌ها باید به افراد آموزش داده شود. دولت ایران که خود را بی‌نیاز از گفت‌وگوی اجتماعی می‌داند، در مدرسه، ادارات و رسانه‌های برای آموزش این توانایی‌ها تلاشی نمی‌کند.

نظرات

اگر می‌خواهید با نام مستعار نظر بدهید، پس از نوشتن نظر، نام مستعار خود را در بخش name وارد کنید، سپس گزینه I'd rather post as guest را انتخاب کنید. در این حالت هر آدرس ایمیل دلخواه (مانند a@b.com) را می‌توانید وارد کنید.

متن برنامه

در آخرین برنامه از رشته برنامه‌های موانع اجتماعی گفتگو در ایران، به مانع ضعف یا فقدان مهارتهای گفتگویی می‌پردازیم. تا به حال تلاش ما متوجه جامعه بود؛ اما این بار به فرد یعنی من، ‌شما و دیگری می‌پردازیم که فاقد مهارتهای گفتگویی هستیم یا در این مورد ضعف داریم. اما همچنین نشان می‌دهیم که این ضعف فردی، تا حد زیادی بر نبود زمینه‌های اجتماعی برای رشد آن متکی است.

اما خود این مهارتها چیستند؟ به روشنی پیدا است که ما در گفتگو از ابزارهای بیانی استفاده می کنیم. این ابزارها شامل زبان و منطق هستند. ما واژه‌ها را به هم متصل می‌کنیم و جمله‌ها را می‌سازیم. در اینجا اول هرچه ز‌بان ما در انتخاب واژه‌ها و اتصال آنها برای ساختن جملات شفاف تر، غیر مبهم تر و روشن تر باشد؛ بهتر و مؤثرتر می‌توانیم گفتگو را پیش ببریم. همینطور وقتی که از عناصر هیجانی مثل عناصر عاطفی و احساسی خالی باشیم گفتگو شکل بهتری پیدا خواهد کرد؛ چون بنای این برنامه ها تمرکز بر دو نوع از گفتگو یعنی مفاهمه و مذاکره است. در اینجا ما نیاز به فهمیدن دیگری و همینطور رسیدن به توافق با دیگری داریم. بنابراین آن نوع از مکالمه‌ها که نیازمند دل سپردن به دیگری، دخالت دادن عناصر عاطفی و هیجانی برای همدلی است؛ مورد نظر ما نیست. اما گذشته از زبان، ما به منطق هم نیاز داریم. یعنی برای اتصال و پیوند جملات به همدیگر و کسب نتیجه دلخواه،‌ نیازمند رعایت منطق هستیم. منطق هم به مهارت گفتگویی کمک می‌کند.

اما این مهارتهای بیانی مثل زبان و منطق تنها جنبه‌های مهارتهای گفتگوئی مورد نیاز نیستند؛ ما به مهارتهای اجتماعی دیگری هم برای گفتگو نیازمندیم؛ مثلاً اگر ما نتوانیم افراد دارای عقاید و زندگی ناسازگار با خود را تحمل، رعایت کرده و مراعات کنیم و کار آنها را روا بدانیم؛ بنابراین تحمل ، رواداری دیدگاه‌ها و رعایت اجتماعی نیز بین ما رشد نکرده است. تا بتوانیم زبان و منطق را به درستی مورد استفاده قرار دهیم. بنابراین در کنار ابزارهای بیانی و یا مهارتهای بیانی ما نیازمند مهارتهای اجتماعی هم هستیم. چون گفتگو در جایی جریان دارد که بین دو یا چند فرد و یا گروه طرف گفتگو اختلاف نظر، دیدگاه، زندگی و برداشت وجود دارد. و اگر ما فاقد مهارتهای اجتماعی برای کنار آمدن با این اختلافات و تفاوتها باشیم؛ ممکن است که مهارتهای گفتگویی خاص مانند زبان و منطق نیز کارایی خود را از دست بدهند.

اما همه این مهارتها کجا آموخته می‌شود. ما از کجا باید این مهارتها را یاد بگیریم؟ خیلی روشن است که ما در فرایند اجتماعی شدن آموزش می‌بینیم. بخشی از این آموزش رسمی و بخش دیگری غیر رسمی است. ما آموزش را از خانواده شروع می‌کنیم؛‌ به مدرسه می رویم و در گروه‌های اجتماعی رشد می‌کنیم. در محیط کار یا اداره با دیگران در تماس قرار گرفته و همینطور از رسانه‌ها استفاده می‌کنیم. همه این عوامل ما را اجتماعی کرده و به ما می‌آموزند. مهارتهای گفتگویی هم باید از همین طریق آموزش داده شوند که البته در جامعه ما معمولاً این آموزشها انجام نمی‌شود. مهارت برای گفتگو و زندگی با تفاوت و متفاوتها نیز باید از همین طریق آموخته شود. اگر این مهارتها از طریق این ۵ عنصر عمده اجتماعی کردن حاصل نشود؛‌ ما هم فاقد مهارتهای گفتگوئي خواهیم بود. و مهارتهای بیانی و مهارتهای اجتماعی لازم برای گفتگو را کسب نخواهیم کرد.

اما چه چیزی ممکن است مانع شود که خانواده،‌ مدرسه، اداره، رسانه و گروه‌های اجتماعی این مهارتها را به ما بیاموزند؟ پیداست که در مورد مدرسه ، اداره و رسانه دولتها نفش دارند. دولتهای امروزه در این زمینه‌ها درست، یا نادرست، کم یا زیاد نقش ایفا می‌کنند. اما اگر دولتها نیاز به گفتگو در جامعه بین گروه‌های اجتماعی و بین گروه‌های اجتماعی و دولت نداشته باشند؛ بنابراین ایزارهای نهادی مربوط به آموزش را به گونه‌ای ترتیب می‌دهند، که چنین آموزشهایی را ارائه ندهند. و حتی گاهی آموزشهای معکوس ارائه دهند که زمینه‌های ضعیف و نحیف گفتگو در جامعه را هم از بین ببرند.

در جامع ما چون دولت به چنین گفتگوهائي بین گروه‌های اجتماعی و همینطور بین خود و گروه‌های اجتماعی نیاز ندارد؛‌ بنابراین مدرسه، اداره و رسانه به گونه‌ای سازمان داده می‌شوند که در آنها مهارتهای گفتگوئي چه از طریق آموزش رسمی و چه از طریق آموزش غیر رسمی رشد نکند. خانواده و گروه‌های اجتماعی هم همینگونه هستند. به دلیل فقدان زمینه‌های اجتماعی گفتگو که قبلاً گفتیم ناشی از فرهنگ و ساختار اجتماعی و تاریخ گذشته ماست؛ در دو نهاد خانواده و گروه‌های اجتماعی هم که کمتر در معرض دخالت دولت هستند؛ نیز مهارتهای گفتگوئي پرورش پیدا نمی‌کند. یعنی آن ۵ نهاد عمده اجتماعی کننده و آموزنده مهارتهای گفتگوئي در جامعه ما از آموختن این مهارتها به افراد ناتوان هستند و به همین دلیل من و شما و سایر اعضاء جامه فاقد چنین مهارتهائي هستیم. و تلاشهای فردی هم در این زمینه چندان مؤثر نیست؛ زیرا حتی اگر من و شما هم چنین مهارتهائی را کسب کنیم؛ چون سایر افراد طرف گفتگوی ما فاقد آن هستند؛ ممکن است گفتگو در جامعه عقیم یا سترون باقی مانده؛ رشد و پیشرفت نکند. و مؤثر واقع نشود. به علاه در جامعه ما آموزشهائي هم برای جلوگیری از این نوع گفتگوها و تأثیرگذاری آنها نیز داده می‌شود. که مورد بحث ما نیست.

اما مصادیق ضعف یا فقدان مهارتهای گفتگوئي کجا ظاهر می‌شود؟ مثلاً در قالب مفاهمه وقتی که ما به دنبال فهمیدن دیگری هستیم؛ اگر این توانائي اجتماعی را برای تحمل یا رعایت دیگری نداشته باشیم؛ اساساً به حرف او گوش نمی‌دهیم. یا اگر هم گوش دهیم از پیش آماده جواب دادن به او هستیم. بنابراین تلاشی برای رسوخ به جهان او نخواهیم کرد. در مذاکره موضوع از این هم بدتر خواهد شد. هدف مذاکره رسیدن به توافق است. اما اگر متوجه ابزارهای بیانی نباشیم و نتوانیم زبان و منطق را به درستی به کار ببریم؛ ممکن است از یک موضوع وارد موضوع دیگری بشویم. یعنی وقتی که راجع به موضوع الف مذاکره می‌کنیم؛ به ناگاه به خاطر می‌آوریم که این موضوع با موضوعات ب ، پ و … هم در ارتباط است و پای آنها را هم به میان می‌آوریم و سپس به گذشته آنها می‌رویم و آباء و اجداد این مشکلات را هم وارد بحث می‌کنیم. در نتیجه نه تنها در مورد موضوع مورد بحث برای توافق، یعنی موضوع الف توافقی حاصل نمی‌شود؛ بلکه موضوعات اختلافی جدیدی هم دوباره مطرح می‌شود. و کلاً موضوع مذاکره که قرار بوده توافقی حاصل شود را منتفی می‌کند. این موارد در بسیاری از جاها که گفتگو به صورت ناقص جریان دارد؛ دیده می‌شود. در این موارد گفتگو به شکل مؤثری پیش نمی‌رود و به سرانجام خودش رهنمون نمی‌شود.

اگر از مجموع این ۸ برنامه بخواهیم یک تصویر کلی به دست بدهیم؛ می‌توانم بگویم در مورد موانع اجتماعی گفتگو در ایران ابتدا گفتیم که معنی گفتگو چیست؟ انواع گفتگو را توضیح دادیم و بعد منظور از اجتماعی و نه فردی بودن این موانع را شرح دادیم ‌. و سپس به شش مانع عمده اشاره کرده و در مورد آنها بحث کردیم :

۱- فقدان جهان و زبان مشترک

۲- بی‌نیازی اجتماعی از گفتگو

۳- فقدان یا ضعف زمینه‌های کالبدی یا مادی گفتگو

۴- گذارهای ناگزیر در جامعه، مانند گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن و جامعه شفاهی سنتی به جامعه شفاهی مدرن و به میان آمدن جهان اطلاعات که ما را با انبوه اطلاعات متفرقه روبرو کرده است .

۵- بی‌نیازی معرفتی از گفتگو، یعنی آن نوع از آگاهی‌ها و معرفتها که ما را وامی‌دارند تا گوشمان را به روی سایر معرفتها ببندیم و فکر کنیم همه چیز را می‌دانیم و نیازی به مفاهمه و توافق با دیگران نداریم.

۶- و در این جلسه درمورد فقدان مهارتهای گفتگوئی صحبت کردیم