آنارشیسم به نظامی سیاسی اجتماعی گفته میشود که در آن هیچگونه ساختار طبقاتی یا سلسله مراتب قدرت و یا دولت وجود ندارد. آنارشیسم از واژه یونانی آرکو به معنای اقتدار و حکمران همراه با پیشوند منفی ساز ان به معنای فقدان گرفته شده است. ایده نفی دولت به یونان باستان برمیگردد، جایی که زنون از بنیانگذاران مکتب رواقی جامعهای بدون دولت را تبلیغ میکرد و خواستار لغو قوانین شده بود. چون اعتقاد داشت که فضیلت و اخلاق تنها در آزادی کامل به دست میآیند.
در اوایل قرن هیجدهم آرمان دو لائونتان در کتاب «سفرهای تازه در آمریکای شمالی» واژه آنارشی را برای توصیف جامعه سرخپوستانی به کار برد که فاقد مالکیت خصوصی، دولت، قانون، زندان و روحانی بودند. اما آنارشیسم به عنوان یک نظام سیاسی مدرن در اوایل قرن نوزدهم شکل گرفت. تا پیش از آن این واژه معنایی منفی داشت. پس از آن نیز همواره مورد قضاوتهای نادرست قرار گرفته است. بعضی آنارشیسم را مترادف با تروریسم میدانند در حالی که بسیاری از آنارشیستها تنها عدم همکاری، عدم تلافی، مبارزه بدون خشونت و بایکوت را اعمالی مجاز میدانند. بسیاری هم آنارشیسم را معادل هرج و مرج دانستهاند اما آنارشیستها میگویند «آزادی دختر نظم نیست بلکه مادر نظم است.» یعنی آزادی به همراه خودش نظم هم میآورد.
اصل اساسی و ارزش محوری در اندیشه آنارشیسم آزادی است. آنارشیستها هر گونه اقتداری را محدود کننده آزادی میدانند و آن را رد میکنند بنابراین دولت به عنوان بالاترین مرجع اقتدار از نظر آنها دشمن اصلی آزادی است. شاید به همین علت باشد که آنارشیسم گاهی معادل هرج و مرج و بی نظمی متهم به کار گرفته شده است. در صورتی که آنارشیستها معتقدند دولتها به بهانه برقراری نظم میخواهند آزادی را محدود کنند و شعار آنها این است که «آزادی دختر نظم نیست بلکه مادر نظم است.»
آنها دولتهای موجود را به عنوان تجسم زور و سلطه محکوم میکنند. حکومت مورد نظر آنارشیستها کاملن داوطلبانه است و قدرت و امکان کاربرد زور و سلطه علیه شهروندان را ندارد. آنها حکومت انتخابی و دموکراسی پارلمانی را رد میکنند زیرا اعتقاد دارد در عالم سیاست کسی نمیتواند نماینده دیگری باشد و همه مردم باید مستقیما در تصمیمگیریها مشارکت داشته باشند.
تحقق یا بکار گیری این شکل از حکومت در کشورهای بزرگ و پر جمعیت امکان پذیر نیست بنابراین بسیاری از آنارشیستها به تشکیل حکومتهای کوچک و منطقهای تمایل دارند. با شکل گیری چنین حکومتهایی تفاوتها به رسمیت شناخته میشود و گروههای متفاوت میتوانند به حداکثر آزادی دست پیدا کنند.
آنارشیستها معتقدند قوانین مکتوب برای تضمین منافع طبقات یا گروههای خاصی نوشته شده و باید قانون عرفی را که مجموعهای نانوشته از قواعد و رفتارهای مورد پذیرش جامعه است جایگزین این قوانین مکتوب کرد.
آنارشیستها انسان را ذاتا پاک و جامعه پذیر میدانند و میان حقوق و منافع فرد و جامعه تضادی نمیبینند. آنها میگویند رابطه همزیستی و همکاری داوطلبانه میان انسانها به واسطه سلطه دولتها و کاربرد زور و اجبار به رقابت و دشمنی تبدیل شده وذات پاک انسان فاسد و هنجار گریز شده است
اجتماع، مدرسه و آموزش از جمله عواملی هستند که در شکلگیری شخصیت هر فردی نقش دارند. آنارشیستها نقش این عوامل را آنچنان برجسته میدانند که میگویند «شما هدایتگر و سازنده ذهن من هستید» به همین دلیل آنارشیستها به بحث تعلیم و تربیت اهمیت بالایی دادهاند و همگی اتفاق نظر دارند که که آموزش میبایست به گونهای باشد که خودمختاری را به کودکان بیاموزد.
گرایشهای مختلف آنارشیسم در انتخاب امنترین و تضمین شدهترین راه کسب و حفظ آزادی با یکدیگر اختلاف دارند. اما به طور کلی آنارشیستها را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم کرد: یکی فردگرا که مخالف مالکیتهای بزرگ و خواهان مبادلات آزادند و دیگری جمع گرا که در پی واگذاری تولید، توزیع و برقراری نظم و امنیت به جامعه هستند. آنارشیسم جمعگرا تا سالها خوانش مسلطِ آنارشیسم و متاثر از باورهایِ کمونیستی، سوسیالیستی یا سندیکالیستی بود. در سالهای اول انقلاب روسیه و در آغاز جنگ داخلی اسپانیا آنارشیستهای جمعگرا توانستند برخی از اصول خود را در این جوامع پیاده کنند.
آنارشیسم مشابهتهایی با هر دو اندیشه سوسیالیسم و لیبرالیسم دارد. آنارشیستها تاثیر به سزایی بر تحول نظامهای آموزشی و نظام زندانها داشتهاند. نقد نظامها و دولتهای موجود برای دستیابی به شرایطی بهتر از جمله آرمانهای آنارشیستهاست.