مهشید ندیری: این برنامه٬ بدون شرح با کارهای مانا نیستانی است. مانا امروز مهمان بالاوزیون است. در سالنامه سایت ایران وایر صد اثر از کارهای شما منتشر شدهاست. تقریباً همه اخبار را پوشش دادهای این نشان میدهد که چقدر پر کار هستید؛ روزی چند ساعت کار می کنید؟
مانا نیستانی: من هیچوقت ادعای پوشش همه اخبار را نداشتهام و درمورد خیلی از خبرها کاری نکردهام. برخی اخبار از دیدم جا ماندهاست و در مورد برخی دیگر ایده ای درخور پیدا نکردهام. اما راه و روش زندگی و تامین معاش من از این طریق است.
ندیری: انتخاب سوژه با خود شماست یا سردبیر و مدیران جاهایی که کار میکنی؟
نیستانی: خوشبختانه یا بدبختانه چون ما ایرانی هستیم؛ سوژه بسیار زیاد است. سایتها را که باز کنیم اخبار زیادی که متأسفانه اغلب بد هستند سوژه کارهای من میشوند. بعضی وقتها خود مسئول سایت ایرا ن وایر٬ توانا و .. سوژه پیشنهاد می دهند. گاهی هم خودم در سایتها سوژه ها را شکار میکنم. اما بیشتر وقتها سوژهها آدم را شکار می کنند.
ندیری: پردازش یک سوژه چقدر زمان می برد؟
نیستانی: آمار و فرمول مشخصی وجود ندارد. در مورد گروگانگیری مرزبانان هر چی به ذهنم فشار آوردم ایدهای به ذهنم نرسید. یعنی سوژه تبدیل به ایده نشد. اما ناگهان دیروز چیزی به ذهنم رسید. اما معمولاً با توجه به موقعیت و شرایط ذهنی٬ ده تا بیست دقیقه طول میکشد تا ذهن آدم سوژه را تبدیل به ایده کند.
ندیری: کاریکاتور مرزبانان خیلی مورد توجه قرار گرفت و پس از کشته شدن یکی از آنها به روز رسانی هم شد.
نیستانی: وقتی این ایده در ذهن من شکل گرفت؛ هنوز کشته شدن یکی از مرزبانها در حد شایعه منتشر شدهبود. هر چند متاسفانه اطمینان داشتم این اتفاق رخ دادهاست. برای من خیلی آزار دهنده بود که چقدر جان این سربازها بی ارزش بوده است و چقدر راحت به دام مرگ افتادند. لکه قرمز به عنوان هدف قرار گرفتن سرباز کشته شده بعداً اضافه شد .
ندیری: چقدر خودت را تحلیلگر میدانی؟
نیستانی: من آنچه که شما از واژه تحلیلگر انتظار دارید؛ نیستم. هیچوقت ادعایی هم در این مورد نداشتهام. مانند عباس عبدی یا اکبر گنجی روزنامهنگار یا تحلیلگر سیاسی نیستم. اما سعی می کنم اتفاقات را به زبان طنز بیان بکنم و گاهی اوقات فضا را با یک شوخی ساده تحلیل کنم.
ندیری:اینکه ادعایی نداری از خصوصیات شخصیتی شماست؛ اما در فضای مجازی از کارهایت استقبال زیادی می شود. و این نشان از قدرت تحلیل بالای شما دارد. اگر موافق باشی در مورد برخی از کارهایت در سال ۹۲ صحبت کنیم. کاریکاتور بغض ۴ ساله را در مورد انتخابات کشیدی که خیلی مورد استقبال قرار گرفت در مورد این کارتون برایمان بگو؟
نیستانی: من اعتقاد داشتم بعد از اتفاقات سال ۸۸ دیگر رأی مردم خوانده نخواهد شد. اما احساس شادی مردم در روز بعد از انتخابات و پیروزی روحانی٬ جدای از اینکه آن را واقعی یا کاذب بدانیم؛ برای من شکسته شدن این بغض چهارساله بود و خودم خیلی تحت تاثیر آن فضا قرار گرفتم.
ندیری: در کاریکاتورهایت از روحانی٬ فرم ابروانی که برایش می کشیدی سبب میشد که من بعنوان مخاطب احساس میکردم که این آدم نباید فرد خوش طینتی باشد. اما بعد از انتخابات بنظرم این چهره نرمتر شد. نظر خودت در این مورد چیست؟
نیستانی: من هنوز هم ابروهای آقای روحانی را همانطور می کشم. نه سعی کردم بهتر و نه بدتر نشانش دهم. این شکل کارتونی است که از روحانی بلدم بکشم. از نظر من در سیستمی که خامنه ای و نظام طراحی کرده است؛ روش روحانی کارایی ندارد. ولی در هر حال ته دلم همچنان امید داشتهام. بنظرم کمترین حرکت از موقعیتی که احمدی نژاد ساخته بود می توانست پیروزی باشد. بهر حال آدم به امید زنده است و من اعتقادی به حرکتهای خونین و پرهزینه ندارم. نه خودم حاضرم تفنگ بدست بگیرم و جانم را بدهم و نه به سایرین چنین توصیه ای میکنم. من اعتقاد به روشهای قدم به قدم و بهبود تدریجی شرایط دارم. اگر ایراد و طنزی هست در این چارچوب است. سؤال اصلی این است که با این سیستم موجود کسی مثل روحانی چقدر می تواند موثر باشد. من به موثر بودن سیاستمداران بیشتر از طینت آنها توجه میکنم. البته اگر خوش طینت باشند خوب است. سیستمی که سیاستمدارنش نفع خودشان را در نفع جمع ببینند و حتی بخاطر مسائل صوری و ظاهری مردم را رعایت بکنند؛ بهتر از سیستمهای دیگر است. ولی بنظرم کلیت سیستم و نظام باید مورد نقد قرار بگیرد.
ندیری: گفتی که موافق اقدامات خشن و انقلابی نیستی و از روشهای قدم به قدم و تدریجی حمایت میکنی؛ کارهای خودت چقدر در این راستا موثر است؟
نیستانی: من نقش عجیب غریبی برای کاریکاتور و اینگونه هنر رسانهای قائل نیستم و توهمی نسبت به جایگاه آنها ندارم. کارتونیستها هم در کنار سایر جریانهای فرهنگی نقش بازی میکنند و مجموعه ای را میسازند که در کنار هم میتواند مؤثر باشد. با چند کاریکاتور نمی توان کار خیلی موثری انجام داد بلکه تدریجاً تغییری در نگاهها و افکار ایجاد میشود.
ندیری: در مورد مذاکرات هستهای ایران و غرب بیشتر به پارادوکسی که در ایران و غرب در این مورد وجود دارد توجه داشتید؟
نیستانی: بله به محضی که گشایشی در این مورد ایجاد میشود؛ افراطیون در ایران یا غرب با طراحی حرکتهای افراطی در صدد تخریب آن بر میآیند. پوستر چسباندنها به در و دیوار شهرهای ایران از اینگونه اقدامات تخریبی بود.
ندیری: در مورد بازگشت افرادی که بویژه بعد از حوادث سال ۸۸ به اجبار ایران را ترک کردند؛ کاریکاتور بسیار ناامید کنندهای داشتی آیا خودت هم شرایط را همینقدر سیاه میبینی؟
نیستانی: سیاهی موجود در این کار به معنای ظلمت نیست؛ بلکه بعنوان تاریکی است. در این خاموشی چراغ٬ مشخص نیست که چه اتفاقی می افتد و چه سرنوشتی در انتظار فرد است. البته تا حدی بدبینانه هم هست. زیرا در ایران هیچوقت حاکمیت یکدست نیست. حتی زمان احمدی نژاد هم حاکمیت یکدست نشد. در ایران سپاه٬ قوه قضائیه٬ مجلس٬ اصلاح طلبان و سایر ارگانها هر کدام نظر خاص خود را دارند. و نمی توان متوجه شد کدام یک از اینها برش بیشتری دارند. و چه در انتظار توست. پس از روی کار آمدن دولت روحانی این دعوت به بازگشت را باید به فال نیک گرفت؛ اما نباید واقعیت را فراموش کنیم و حقایق را در نظر نگیریم. سپاه٬ قوه قضاییه و چنین ارگانهایی را نباید نادیده گرفت. در گذشته شاهد بودیم که حسین درخشان با چراغ سبزی که به او نشان دادند به ایران رفت؛ اما کسی مسئولیت اتفاقاتی که برای او پیش آمد را بعهده نگرفت. مشکل در ایران این است که وعده داده می شود اما آنها که وعده می دهند مسئولیت اتفاق پیش آمده را بعهده نمی گیرند و پاسخگو نیستند.
ندیری: در مورد انتخاب جنتی به وزارت ارشاد و طرح سپردن سانسور به ناشرین ٬ نشان داده بودی که سانسور نهادینه شدهاست و بنظرم این کار خیلی دهشتناک بود؛ نه تنها در ایران بلکه خیلی کشورهای دنیا سانسور نهادینه شدهاست.
نیستانی: بنظرم این طرح خیلی ترسناکتر است. من احساس وحشت زیادی از آن کردم. شاید احساس من اشتباه باشد. شاید تندروانه باشد. ولی وقتی شرایط را با دهه ۶۰ یا ۷۰ یا دوران اصلاحات و حتی زمان احمدی نژاد مقایسه می کنم. به نظرم شرایط پیچیده تر شدهاست. اکنون باید انرژیمان صرف این شود که صدایمان توسط رفقایمان خفه نشود. باید از این اتفاق بترسیم. اگر به اعضای دولت مورد علاقهمان انتقادی میشود؛ نباید فوراً مخالفت و گوینده را سرکوب کنیم و فضا را دو قطبی کنیم. اگر از کسی انتقاد کردی نباید احساس شود که مخالفش هستی یا در جناح مخالفش قرار داری. باید از این نگاه بپرهیزیم و به جریان سانسور کمک نکنیم.
ندیری: به نظر شما چقدر در جامعه ما تحمل انتقاد چقدر وجود دارد. بعنوان یک کاریکاتوریست چقدر راحت می توانی کارتون افراد را بکشی و معمولاً بازخوردش چیست؟
نیستانی: موضوع را بهتر است کمی کلیتر ببینیم؛ اگر شما راجع به تیم استقلال یا پرسپولیس یا آکادمی گوگوش در صفحه خود چیزی بنویسید؛ چه برخوردهایی صورت می گیرد؟ موضوع فقط منحصر به سیاست و سیاستمداران نیست. متاسفانه جو به سرعت دو قطبی می شود. به فرهنگ٬ سیاست و همه چیز به شکل آبی و قرمز نگاه میشود. تحمل پذیرش مخالفت یا انتقاد در اکثر ما وجود ندارد و منحصر به سیاستمداران نیست. شما نمی توانید در صفحه شخصی من انتقاد کنی و از دست من یا طرفداران آن صفحه در امان باشی. در کمال صداقت باید بپذیریم که این موضوع از خود ما شروع می شود و گسترش پیدا می کند. عدم تحمل در تک تک ما وجود دارد. اگر ۱۰۰۰ مورد وجود داشته باشد. درباره ۹۹۹ مورد بسیار دموکرات فکر می کنیم؛ اما در موردی که به افکار و عقاید ما ربط دارد بسیار سختگیر هستیم و حاضر به گذشت نیستیم. همین یک مورد یک مورد کنار هم جمع می شود و جو خفقان را می سازد.
ندیری: در مورد تابو شکنی شما کارهای زیادی نداری. اما اخیرا کارتون زنی را کشیدهای که سینه لختش را نشان میدهد و میگوید بدن خودم هست و دوست دارم آن را نشان دهم. باتوجه به اینکه نشان دادن نوک سینه زنان در خیلی از کشورها هنوز تابوست؛ این کار تو چه بازتابی داشت؟
نیستانی: بنظرم تابو را کار من نشکست؛ بلکه جنبش فمن که سینههای لختشان را نشان دادند شکستند. من پیرو آن خبر و اتفاقی که افتاد این کار را کشیدم.و بعنوان تابو شکنی به این کار نگاه نکردم. همیشه هم برخوردم با تابو شکنی همراه با تردید بوده است و مطمئن نیستم که تابو شکنی ارزشمند باشد. و اگر هم ارزشمند باشد در کجا ارزشمند است. تابو شکنی و موقعیتی که در آن قرار داریم و تاثیر آن در جامعه٬ جای سوال و بحث است. در مورد کار خود من تابو شکنی هدف اصلی من نبوده است. شاید ضمن کار تابویی هم شکسته شده باشد. در این کاری که شما گفتید شاید نمایش سینه های زن تابو شکنی بوده است؛ اما هدف من این نبوده است. من میخواستم چیزی ورای برهنگی بگویم. همیشه به این قضیه فکر کردم که با شکستن خطوط قرمز چه اتفاقی رخ میدهد؟ شکستن تابوها خیلی کار سختی نیست. اینکه شما به یک شخص خاص یا اعتقاد خاص یا مقدسات خاصی رگبار فحش ببندی آنقدر مشکل نیست. خیلی ها در طول روز در تاکسی و خیابان این کار را می کنند. اما اگر اندکی فکر مخاطب را نسبت به آنچه که فکر می کرده یا می اندیشیده به تردید واداری تا دوباره به آن بیندیشد؛ برای من ارزش بیشتری دارد. اگر بتوانم مخاطبم را مقداری جذب کنم و از همان اول وادارش نکنم که در مقابل من گارد بگیرد و بعد سوالی در ذهنش ایجاد کنم تا بیشتر راجع به آن قضیه فکر کند؛ ارزش بیشتری دارد. در عین اینکه حق هر هنرمندی است که اعتقادش را بیان بکند حتی اگر متضمن شکستن تابویی باشد.
ندیری:کاریکاتوری در مورد همجنسگرایی داشتی در حالیکه می دانیم در ایران این امر در نهایت مجازات اعدام دارد؛ در این کارتون٬ منظورت از پاپیونهای صورتی چیست؟
نیستانی: برای من مشکل است کاری را که کشیدهام را توضیح دهم. گمانم در تصویر چیزهایی اتفاق می افتد که نمی توانم توضیح دهم و دلیلی هم که می کشم همین است. مخاطبین تصویر را جلویشان می گیرند و سعی میکنند برای هر المان یا عنصری یک ما به ازای بیرونی پیدا کنند. مثلاً در این کار نیمکت٬ پاپیون و … را سعی میکنند تک تک تفسیر کنند. در حالیکه من موافق این روش نیستم. باید ببینید که اجزاء این کارتون و هر کارتون دیگری٬ در کل چه ارتباطی با یکدیگر برقرار می کنند و کلیت طرح چه چیزی می خواهد بگوید و چه حسی را می خواهد منتقل کند. در این طرح خاص٬ حسی که دوست داشتم منتقل شود؛ حس لطافتی است که حالت بافتن موی سر القاء میکند. مادر یا کسی که به دختر محبت دارد؛ موهای او را از پشت می بافد و پاپیونی هم به آن می زند که اینجا رنگ لطیفی دارد. ترکیب این حس٬ با یک واقعیت خیلی خشن یعنی مجازات اعدام همجنسگراها در ایران برای من جذاب بود. اما من نمیتوانم از اجزاء این کار تفسیر خیلی منطقی ارائه دهم.
ندیری: تصویری برای سال ۲۰۱۴ کشیدی که سال جدید با حال نذار آمدهاست. فضای و حس خیلی تلخی در آن وجود دارد. یکی از کاربران ما هم به اسم آرش نوشته مانا جان محض رضای خدا نه٬ محض رضای ما هر ماه یه کاریکاتور شاد هم بکش. شما با اینهمه خبر بد مانند فقر ٬گرسنگی و جنگ که باید تفسیرشان کنی چطور با زندگی کنار میآیی؟
نیستانی: در مورد کاری که گفتید؛ آقای بهنود هم خصوصی به من پیام داد که این کار خیلی سیاه و تلخ است. اما وقتی من این کار را می کشیدم تصویر خوشبینانه ای از آن داشتم. و فکر میکردم که در این کارتون سال ۲۰۱۴ می تواند امیدوار کننده باشد و به عنوان ساحل نجات معرفی شدهاست. این نشان می دهد که دنیای ذهنی آدمها چقدر با هم متفاوت است. چیزی را که من شاد و خوش خیالانه می بینم؛ کس دیگری برداشت سیاه و بدبینانهای از آن دارد. البته من حداقل ماهی یکبار یک کار شاد می کشم. زیرا یک مجموعه کمیک دارم که قبلاً اسمش خانواده درگیر بود و الان اسمش را محله اعتدال گذاشتهام و در سایت توانا منتشر میشود. بن مایه این مجموعه اگرچه اتفاقات تلخ روزمره است؛ اما معمولاً فضای شادتری دارد. ولی در کل نمی دانم در این مورد چه باید کرد؟ ما اینجوری بزرگ شدهایم. برنامه هایی که در تلوزیون دیدیم؛ شادیهایمان و سرگرمیهایمان چه بودهاست؟ بچگی ما با فیلمهای ترسناک ژاپنی و یوگوسلاوی و فیلمهای پارتیزانی گذشت. وجودمان اینجوری شکل گرفتهاست. خیلی با وات دیزنی و اتفاقات خوش همراه نبودهایم. مدام آژیر قرمز و سفید شنیدهایم. موشک باران و ترس از هزار مشکل و مسئله با ما بوده است. وضعیت کسانی که از اتفاقات سال ۶۷ و اعدامها مطلع بودهاند قطعاً بسیار بدتر است. پس ما در چنین فضایی بزرگ شدیم و ذهنیتمان شکل گرفته است. من نمیتوانم خیلی وقتها شوخ و امیدوار باشم و در نتیجه کارهای بهتر و شادتری نتوانستم ارائه دهم.
ندیری: من عادت ندارم در مصاحبه هایم از کسی تعریف غیرواقعی کنم. اما در کارهای شما نوعی فروتنی واقعی و غیر نمایشی وجود دارد که ما در افراد دیگری در سطح تو نمیبینیم. این فروتنی در فرد پرکار و موفقی مانند تو از کجا میآید؟
نیستانی: من اصلا آدم فروتنی نیستم. تخصص دارم و تخصص خودم را تا حد زیادی قبول دارم و می دانم که در چه مواردی خوب هستم. اما متوهم نیستم و محدودیتهای خودم را می دانم و هیچوقت آنها را پنهان نکردهام. شاید زیاد روی این محدودیتها تاکید نکردهام که بهانه ای به افراد برای ضربه زدن به من ایجاد نشود؛ اما لااقل خودم می دانم که این مشکلات را دارم. محدودیتهایی که در تکنیک٬ نوع نگاه و عمق نگاه دارم برایم مشخص است. بنابراین خیلی مهم است که آدم خودش را بشناسد و جایگاه و توانایی هایش را بداند و متوجه محدودیتهایش نیز باشد. و کمی به ضعفهای خودش فکر کند. در این صورت خود به خود ترمز توهم و فخر فروشی کشیده میشود. من سعی می کنم این واقعیتها را تحت نظر داشته باشم و خیلی خوش شانس و خوشبخت بودم که همیشه یک توکا نیستانی به عنوان یک هنرمند در سطح خیلی خیلی بالاتر در کنارم وجود داشته است و همینکه چنین فردی در نزدیکی آدم باشد و انسان چنین سطح کاری را ببیند؛ هیچوقت به خودش غره نخواهد شد.
ندیری: آیا در تکنیک و فرم کارت در آینده نزدیک تغییری صورت خواهد گرفت؟
نیستانی: من در این ۲۰ سالی که کار کردهام بیشتر همین تکنیک و شکل را حفظ کرده و اگر توانستهام مهارتهایم را افزایش دادهام. البته گاهی هم آن را عوض کردهام. مثلاً سعی کردم که بجای هاشور زدن از سیستم دیگری استفاده کنم. ولی نتیجه آن چیزی که دوست داشته ام نبوده است. من هیچ وقت دوست ندارم که بزور و صرفاً بخاطر نفس عوض شدن و تغییر کردن٬ کارم را عوض کنم. مهم این است که کارم حسی که دارم را در خود داشته باشد و به بهترین شکل حس من را بتواند بیان کند. در نتیجه برای تغییر تکنیک و فرم کارم برنامه خاصی ندارم. ممکن است کارم را اسکن کنم و کنتراستش را عوض کنم که مقداری حال و هوای وحشی تر و صمیمانه تری پیدا می کند. اما بیبشتر اوقات از یک روان نویس معمولی که نوکش شبیه راپید است استفاده کنم. من سبک سیاه و سفید و دنیای هاشوری را ترجیح می دهم و احساس می کنم به ذهنیتم نزدیکتر است.