جنسیتزدگی یا سکسیسزم اندیشهایست که انسانها را بر اساس جنس و جنسیت طبقهبندی میکند. جامعهشناسان بین جنس و جنسیت تفاوت میگذارند جنس به تفاوتهای بیولوژیکی بین زن و مرد اشاره میکند، تفاوتهایی که با آن به دنیا میآیند، اما جنسیت اکتسابی ست و شامل ویژگیهای میشود که از طرف جامعه به زن و مرد داده میشود.
جنسیتزدهها یا سکسیستها انسانها را بر اساس جنس و جنسیتشان پیشداوری میکنند. مثلا اگر پسری مسئله ریاضیاش را درست حل نکند به او میگویند که ریاضیاتش ضعیف است، اما اگر دختری همان اشتباه را تکرار کند میگویند دخترها ریاضی بلد نیستند. یعنی اشتباه آن دختر را به جنس و ماهیت وجودی او ربط میدهند و نه تواناییهای فردی و یا شرایط محیطی. در ابعاد بزرگتر این اندیشه منجر به ضعیف انگاشتن یک جنس و برتر دانستن جنس دیگر میشود و همین مبنایی برای تبعیض و بازداشتن زنان از انجام برخی کارها در حوزههای مختلف. جنسیتزدهها گاهی با رویکردی خصمانه و با پست شمردن زنها این تبعیض را توجیه میکنند و برخی نیز با رویکردی ظاهرا خیرخواهانه زنان را موجوداتی زیبا و شکننده میدانند که باید از آنها محافظت و حمایت کرد اما در هر دو حالت زن را جنس دوم به حساب میآورند.
جنسیتزدگی شاید قدمتی به اندازه آفرینش انسان داشته باشد که رد پای آن در بسیاری از سنتهای مذهبی و فرهنگی دیده میشود. مثلا در داستان مربوط به آفرینش انسان در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، خداوند زن را از دنده مرد آفریدهاست. متون مقدس هندوها همسر خوب را زنی توصیف میکنند که ذهن، زبان و بدن خود را در اطاعت از شوهرش قرار دهد. در قرآن نیز آمده اگر زنی از شوهرش اطاعت نکند مستحق مجازات است. در یونان باستان زنان همواره صغیر محسوب میشدند. در قرون وسطی در بخشهایی از اروپا تمام داراییهای زن با ازدواج به تملک شوهرش در میآمد. کلیسا نیز قرنها با مخالفتهای خود فرصتهای آموزش زنان را محدود کرد.
یکی از ملموسترین موارد جنسیتزدگی در حیطه زبان و ادبیات جریان دارد. چه در جوکها و محاورههای روزمره و چه در ضربالمثل و شعر و داستان. سیمون دوبوآر، نویسنده و روشنفکر فرانسوی، در کتاب «جنس دوم» خود به جنسیتزدگی در زبان و فرهنگ اشاره میکند و میگوید، وقتی زنی میخواهد خودش را تعریف کند با عبارت من یک زن هستم شروع میکند ولی هیچ مردی این کار را نمیکند. زبان جنسیت زده به زبانی گفته میشود که به تبعیضهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تحقیر زنان دامن میزند.
مثلا در زبان فارسی چیزی که از عبارت «زن و بچه مردم» برمی آید این است که افراد تشکیل دهنده ی «مردم» مردان هستند. بنابراین زنها و بچهها جزئی از مردم به شمار نمی آیند. در زبان جنسیتزده معمولا صفات منفی به زنان و صفات مثبت به مردان نسبت داده میشود و با آن که در همه زبانهای دنیا دیده میشود، ولی شدت و میزان اثر آن در جوامع غیردموکراتیک و مذهبی نسبت به جوامع دموکراتیک و سکولار بیشتر است.
جنسیتزدگی عرفی شاید یکی از فراگیرترین انواع نگاه جنسیتی باشد. در بسیاری از کشورها کارهایی هستند که که انجام آن از سوی یک زن ناپسند است در حالی که اگر مردی همان را انجام دهد نه تنها ناپسند نیست بلکه ممکن است کاری پسندیده هم باشد. مثلا در برخی کشورها، از جمله بخشهایی از افغانستان، پاکستان و نیجریه، با آن که تحصیل دختران در مدارس به صورت قانونی منع نشده اما بسیاری از مردم آن را ناپسند میدانند یا در آمریکا با آن که به لحاظ قانونی زنان و مردان باید برای انجام کار یکسان دستمزد یکسان بگیرند اما هنوز هم زنان زیادی در ازای کار برابر دستمزدی کمتر دریافت میکنند. در ایران نیز حضور زنان در ورزشگاهها منع میشود، و بیشتر مردم سیگار کشیدن و خندیدن با صدای بلند در اماکن عمومی را برازنده زنان نمیدانند.
جنسیتزدگی قانونی یک از بدترین اشکال جنسیتزدگی است که به تبعیض میان زن و مرد مشروعیت قانونی میدهد. با آنکه هر گونه تبعیض بر اساس جنس و جنسیت در اعلامیه جهانی حقوق بشر منع شده است اما هنوز در بیش از ۱۰۰ کشور دنیا قوانین تبعیض آمیز علیه زنان وجود دارد. مثلا بعضی از قوانین مربوط به خانواده در کشورهایی مثل اوکراین، ترکیه، مصر، اسرائیل و ژاپن تبعیضآمیز هستند. یا در تایلند، نیجریه، جمهوری کره و کانادا قوانین مربوط به تابعیت زن و مرد متفاوت هستند. در ایران نیز بسیاری از قوانین از جمله قوانین مربوط به خانواده، ارث و دیه تبعیضآمیز هستند.
برخلاف انتظار عمومی جنسیتزدگی مردان را در موقعیتی بالاتر قرار نمیدهد و در نهایت به ضرر آنها نیز هست. جنسیتزدگی منجر به تبعیض و گاه اعمال خشونت میشود که دامنگیر تمامی اعضای آن جامعه میشود. این تبعیض ریشههای خود را گسترش داده و به مردان هم میرسد. به این معنی که مردانگی مردان بر اساس ارزشهای خاصی تعریف میشود و در نهایت بعضی مردتر و بعضی به دلیل نداشتن خصوصیتهای ایدهآل مردانگی تحقیر میشوند.