نژادگرایی نظریهای است که میان نژاد و پدیدههایی نظیر دین، آداب، زبان و غیره رابطه ایجاد کرده و برخی نژادها را برتر از دیگر نژادها میشمارد و بین آنها تبعیض قائل میشود. نژادپرست کسی ست که معتقد است همه خصلتهای رذیلانه و فرومرتبهای که به مردمانی با این یا آن ویژگی نسبت داده میشود در زیستشناسی ریشه دارد.
نژاد اما یکی از پیچیدهترین مفاهیم جامعهشناسی ست زیرا بین کاربرد روزمره این مفهوم و مبنای علمی آن تناقض زیادی وجود دارد. نظریههای شبه علمی درباره نژاد در اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم پدید آمد. آرتور دو گوبینو که گاهی او را پدر نژادپرستی مدرن مینامند معتقد بود از بین سه نژاد سفید، سیاه و زرد، تنها نژاد سفید صاحب هوش برتر، اخلاق و اراده قدرت است. حزب نازی بیشترین تاثیر را از این نظریه گرفته بود. این حزب با اعتقاد به این که برای ساختن نظم نوین جهانی باید نژاد ژرمن به عنوان نژاد برتر بر سایر نژادها حکومت کند، فجایع جنگ جهانی دوم و را موجب شد.
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم با زیر سوال رفتن وجود نژاد خالص، دانش نژادشناسی کاملا از اعتبار ساقط شد. اما تفکر برتریجویی نژادی به قوت خود باقی ماند و شکل پیچیدهتری به خود گرفت. نژادگراها از مفهوم تفاوتهای فرهنگی برای حذف و طرد گروههای دیگر استفاده میکنند. بر اساس این دیدگاه سلسله مراتب برتری و فرودستی بر اساس ارزشهای فرهنگ اکثریت ساخته میشود و گروههای اقلیت - هر چند نه از نظر کمیت - ممکن است به حاشیه رانده شوند و مورد تبعیض قرار گیرند. به بیانی دیگر امروزه نژادگرایی به کمک تفاوتهای فرهنگی توجیه میشود و نه بر اساس فرومرتبگی زیستشناختی.
نمونههای نژادگرایی در طول تاریخ بشر کم نیستند. از بربر خواندن غیر یونانیها در زمان باستان و حکومت نژاد قبطی در مصر گرفته تا نقش پررنگ نژادپرستی در قاره امریکا و افریقا در دو قرن اخیر. همچنین نسل کشیهای تاریخی در اروپای شرقی و بالکان، درگیری حکومت چین با تبتیها و مسلمانان اویغوری از مصادیق نژادگرایی هستند.
آنتونی گیدنز، جامعهشناس بریتانیایی، در بررسی نژادپرستی به مفهومی میپردازد به نام "بلاگردانی" در اقوام. به عنوان مثال او میگوید آلمانیها بعد از جنگ دوم جهانی، علت وضعیت وحشتناک اقتصادی و تورم و بیکاری خود را، هجوم کارگران ترک به آلمان میدانستند و همین باعث اذیت و آزار ترکها توسط نئونازیها شد. بلاگردانی موجب ایجاد انگیزهای به نام قوممداری میشود. قوممداری یکی از علل اصلی نسل کشیهای قرن اخیر بوده است.
در ایران هم نژادپرستی در لایههای پیدا و پنهان و در سطوح فردی و دولتی جریان دارد. بسیاری از ایرانیها از دیرباز باور داشتند که از نژاد برتر آریایی بوده و عربها را پست و غیرمتمدن میشمردند. کشور ایران به خاطر موقعیت جغرافیایی و تنوع قومی درگیر قومگراییهای خاص خود بوده است. وجود اقوام با تاریخ، زبان و مذهب منحصر به خودشان، و تجربهی سالها زندگی در کنار هم، پیچیدگی خاصی در روابطشان بوجود آورده که گاهی به تحرکات ضد قومی در سطوح مختلف ختم میشود. لطیفهها یا تمسخر دیگر اقوام تقریبا در افکار عمومی ایرانیها عادی تلقی میشود. در سالهای اخیر نیز مهاجرت افغانها به ایران با تبعیضهای دولتی و همچنین رفتارهای توهینآمیز برخی از ایرانیان همراه بودهاست.