ناسیونالیسم به معنای احساس تعلق به یک واحد اجتماعی به نام ملت است. ملت به گروهی از انسانها گفته میشود که با فرهنگ و نژاد و زبان مشترک حول محور یک حکومت جمع شده اند یا قصد تشکیل یک حکومت را دارند.
تا پیش از قرن هجدهم ملت به معنای کنونی وجود نداشت و مردم خود را متعلق به واحدهای اجتماعی متفاوتی نظیر پیروان یک مذهب، رعایای یک فرمانروا و قوم و قبیله میدانستند. آنتونی گیدنز، جامعهشناس بریتانیایی معتقد است اندیشه ناسیونالیسم را نمیتوان از شکلگیری دولتهای مدرن یا دولتــ ملتها مجزا کرد. تحول جوامع سنتی، انقلاب صنعتی و رشد اقتصادی حاصل از آن و همچنین فروپاشی امپراتوریها زمینه ساز پیدایش دولتــ ملت یا به تعبیری دولت ملی شدند. عقلانی شدن ساختارهای گوناگون اداری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، دولت/ملتها را از ساختارهای سیاسی پیشین مانند امپراطوریها و حکومتهای قبیلهای متمایز میکند.
ناسیونالیستها بر اشتراکاتی چون پیشینه تاریخی، زبان، نژاد، آداب و رسوم و آرمانها تاکید میکنند و هویت ملی را با استفاده از این اشتراکات میسازند. آنها برای تقویت حس اتحاد و یکپارچگی سمبلهایی میسازند و به آنها تقدس میبخشند.
با ظهور ناسیونالیسم مردم با هویت جدیدی به نام هویت ملی شناخته میشدند. هویت ملی به شهروندان آرمانی جدید میداد که باعث شکل گیری جنبشهای ناسیونالیستی برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت و مبارزه با استعمار شد. در عین حال استفاده از تولیدات داخلی که از اصول ناسیونالیسم است باعث رشد اقتصادی و بهبود زندگی شهروندانشان شد.
عشق به خاک، نژاد، زبان یا پیشینه تاریخی و فرهنگی، خواست استقلال سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی، سربلندی ملی، از خودگذشتگی دربرابر ملت به عنوان یک پیکر واحد و تلاش برای پیروزی و پیشرفت ملی از اصول و ارزشهای ناسیونالیسم است.
ملیگرایی در اروپا متولد شد ولی به سرعت در تمامی جهان گسترش یافت. به عنوان مثال در مصر ناسیونالیسم در دوران حکومت جمال عبدالناصر موجب شکوفایی اقتصادی و پیشرفت آن کشور شد.
در ایران نیز در اوایل قرن بیستم و زمان انقلاب مشروطه، ایده ناسیونالیسم و ملیگرایی توسط تجددگرایان آن زمان، همچون حسن تقیزاده، احمد کسروی، میرزافتحعلی آخوندزاده و دیگران ترویج شد. جریانهای ناسیونالیستی در دوره رضا شاه نیز ادامه پیدا کردند و آغازگر موجی از اصلاحات در کشور شدند. دکتر محمد مصدق با تکیه بر ناسیونالیسم ایرانی توانست صنعت نفت را ملی کند. محمدرضا شاه پهلوی نیز تا پایان دوره سلطنتش اندیشه ناسیونالیسم را در کشور تقویت کرد. بعد از انقلاب اسلامی اما ناسیونالیسم از گفتمان رسمی کنار رفت و جای آن را ملی گرایی دینی و اسلام گرایی گرفت.
با آن که اندیشه ناسیونالیسم در ابتدا باعث اتحاد مردم بسیاری از کشورها برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت و رهایی از استعمار کشورهای خارجی شد اما جنگهای جهانی اول و دوم، کشتار اقلیتها و برخی از جنگهای منطقهای هم ناشی از اندیشه ناسیونالیستی است.