فدرالیسم از ریشه لاتین فوئدوس به معنی پیمان و قرارداد گرفته شده و به ساختار و شیوهای از اداره کشور گفته میشود که قدرت میان دولت مرکزی و حکومتهای محلی تقسیم شده است.
در طول تاریخ واحدهای سیاسی پیمانهایی برای دستیابی به مقاصدی معین بستهاند که به دلایل مختلف پایدار نماندند مثل اتحاد دولتشهرهای یونان باستان یا پیمان اتحاد شهرهای ایتالیا در قرون وسطا. پیمانهای نسبتا پایداری نیز در تاریخ بودهاند که با وجود تقسیم قدرت و عدم تمرکز یک نظام سیاسی فدرال محسوب نمیشدند تا این که در سال ۱۷۸۹ سیزده ایالت آمریکای شمالی با تصویب قانون اساسی ایالات متحده آمریکا نخستین نمونه تاریخی یک نظام سیاسی فدرال را بوجود آوردند.
در حال حاضر بطور رسمی بیست و پنج کشور که نزدیک به نیمی از جمعیت جهان در آنها زندگی میکنند به صورت فدرال اداره میشوند. کشورهای دیگری هم هستند که از برخی مکانیزمهای فدرال استفاده میکنند مثلا در بریتانیای کبیر بخشهای اسکاتلند و یا ولز مجالس محلی خود را دارند و از اختیارات قابل ملاحظهای هم برخوردار هستند اما یک کشور فدرال محسوب نمیشوند.
نحوه شکلگیری حکومتهای فدرال با هم متفاوت بودهاند برخی مثل سوییس، هلند و آمریکا از جمع شدن دولتها و یا مناطق سیاسی مستقل شکل گرفتهاند و بعضی مثل برزیل، هند و آرژانتین از تقسیم قدرت در داخل یک دولت یکپارچه و متمرکز.
نظام قانونی کشورهای فدرال عموما از دو مجلس تشکیل شده است. یکی مجلسی که نماینده واحدهای سیاسی کوچکتر است و اغلب تمام آنها، صرف نظر از جمعیت، در آن رایی برابر با یکدیگر دارند و وظیفه آن پاسداری از قانون اساسی و نظام فدرال و نظارت بر امور اداره کشور است. مجلس دوم شبیه مجلس دیگر کشورهاست و وکلای آن نمایندگان مردم محسوب میشوند و وظیفه قانون گذاری در سطح کل را بر عهده دارند. سهم هر واحد در این مجلس معمولا بر اساس میزان جمعیت آن در نظر گرفته شده و انتخابات آن مستقیم و بر اساس رای شهروندان خواهد بود.
توازن قدرت میان دولت مرکزی و دولتهای محلی در کشورهای فدرال متفاوت است. مثلا در آلمان و ایالات متحده قدرت متعلق به دولتهای محلی است که مطابق قانون اساسی بخشهای از این قدرت را به دولت مرکزی واگذار کردهاند. در حالی که در هند و کانادا قدرت متعلق به دولت مرکزی است که بخشهایی از آن را به دولتهای محلی واگذار کرده است.
میزان و نحوه مشارکت دولتهای محلی در دولت مرکزی نیز از کشوری به کشور دیگر فرق میکند. مثلا در بلژیک، ایالتها در کابینه وزراء با نسبتهای مساوی حضور دارند، و این بجز مشارکت از طریق نماینده پارلمان در قانونگذاری کشور است.
در کشورهای فدرال حقوق و اختیارات حکومتهای محلی به دو شکل متقارن و نامتقارن تقسیم میشوند. مثلا در اسپانیا، به مناطق ناوارا و باسک، در امور مالیاتی خودمختاری بیشتری نسبت به سایر مناطق داده شده است یا در کانادا، ایالت کبک برای حفظ و پیشبرد فرهنگ و زبان فرانسه، از اختیارات خاصی برخوردار است. فدرالیسم متقارن، به این معنی نیست که تمام مناطق و ایالتها باید مثل هم باشند. بلکه تقارن از آنجا ناشی میشود که قوانین و قواعد مشابهی رابطه دولتهای محلی را با دولت مرکزی مشخص میکند، حتی اگر جمعیت و وسعت آنها متفاوت باشند.
معمولا در مواردی که منافع مشترک دولتهای محلی مطرح است صلاحیت تصمیمگیری به حکومت مرکزی واگذار میشود. امنیت ملی، سیاست خارجی، حق انتشار اسکناس، کنترل مهاجرت و سیاستهای کلی مربوط به اقتصاد کشور از این گونه موارد است. در این مورد هم تفاوتهایی وجود دارد مثلا در سویس، بر اساس قانون اساسی، دولت مرکزی بدون مجوز ایالتها حق داشتن ارتش در زمان صلح را ندارد.
در یک کشور فدرال، هم تمرکز و هم جدا شدن نفی میشود. بهمین دلیل نیز، گاهی سیستم های فدرال را اتحادِ تخریب ناپذیرِ واحدهای تخریب ناپذیر تعریف می کنند.