English
از بالاترین
رادیوها
شرکت کنندگان
مجموعه‌ها

پرسش و پاسخ در مورد مبانی حقوق بشر با حضور مهرانگیز کار

نظرات

اگر می‌خواهید با نام مستعار نظر بدهید، پس از نوشتن نظر، نام مستعار خود را در بخش name وارد کنید، سپس گزینه I'd rather post as guest را انتخاب کنید. در این حالت هر آدرس ایمیل دلخواه (مانند a@b.com) را می‌توانید وارد کنید.

متن برنامه

مهدی یحیی نژاد: اولین برنامه از سلسله برنامه های حقوق بشر را با حضور مهرانگیز اغاز می کنیم. خانم کار وکیل، روزنامه‌نگار، و فعال اجتماعی در زمینه حقوق بشر، حقوق زنان و گسترش مردم‌سالاری است. او در سال ۱۳۷۹ در کنفرانس «ایران بعد از انتخابات» مشهور به کنفرانس برلین شرکت کرد؛ اما پس از بازگشت از این کنفرانس بازداشت و به چهارسال حبس محکوم شد. مهرانگیز کار از سال ۱۳۸۱ در تبعید به سر می‌برد و با دانشگاه‌ها معتبر جهان از جمله دانشگاه هاروارد و کلمبیا در زمینه حقوق بشر همکاری می کند.

در این برنامه می پرسیم؛

به نظر شما دولت خروج از کشور کدام یک از این افراد را باید منوط به نظر دیگری کند؟

*مورد اول*، نیلوفر دختری ۲۳ ساله که بعد از پایان دبیرستان در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شده است او می خواهد برای تعطیلات تابستان به همراه دوستان خود به دوبی سفر کند. آیا خروج او از کشور باید مشروط به اجازه پدرش باشد؟

مورد دوم٬ پژمان جوانی ۲۸ ساله با سابقه سوء مصرف الکل است که به تازگی پس از یک دوره ترک اعتیاد از بیمارستان مرخص شده است و قصد مسافرت به تایوان را دارد. پدر او تاجر متمولی بود که سال‌ها قبل فوت کرده‌است و مادرش اداره اموال و دارایی‌های خانواده را به عهده دارد. آیا خروج او از کشور باید مشروط به اجازه مادرش باشد؟

مورد سوم ٬ مینا یک پزشک متخصص قلب است. مقاله او در یکی از کنگره های بین المللی پذیرفته شده است و او می خواهد برای ارائه مقاله خود به فرانسه برود. مینا دو فرزند سه و پنج ساله دارد. آیا خروج او باید مشروط به اجازه همسرش باشد؟

مهرانگیز کار: اهمیت موضوع تا حدود زیادی به خبرهای روز ارتباط پیدا می کند. به تازگی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به دنبال تغییر قانون گذرنامه است. درصورت تصویب این طرح حتی دختران بالای ۱۸ سال نیز نمی توانند آزادانه از کشور خارج شوند و به مجوز پدر یا جد پدری نیاز دارند و اگر آنها زنده نباشند و یا غایب باشند؛ موضوع به دادگاه ارجاع داده می‌شود تا در این مورد تصمیم گیری کند. سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس٬ دلیل مطرح شدن چنین طرحی را افزایش تعداد زن هایی که به انگیزه زیارت از کشور خارج می شوند بیان کرده و گفته است برای حفظ سلامت آنها این محدودیت‌ها لازم است.

این بحث فقط محدود به زنان نیست٬ باید این موضوع را کمی گسترده‌تر بررسی کرد. انسان جدای از اینکه ظاهر بدنش مردانه٬ زنانه یا خنثی باشد تا چه اندازه برآن حق مالکیت دارد؟ آیا رنگ پوست٬ نژاد یا دین٬ فرد را از حق مالکیت بر بدنش محروم می‌کند؟ آیا می‌توان به دلیل خروج یا تغییر دین فرد را از این حقوق محروم کرد؟ براساس اسناد بین المللی چه میزان این حق پذیرفته شده‌است؟ در کشور ما در این موارد چه قوانینی وجود دارد؟ در سه سوال فوق صورت مساله های مختلف با دلایل و شکل های متفاوت مطرح شده‌است. یکی از آن ها فردی است که الکل مصرف می کرده و با کمک مالی مادرش ترک کرده است و اکنون قصد خروج از کشور دارد.

دیگری زنی است که تحصیلات عالی دارد و به یک کنفرانس علمی در خارج از کشور دعوت شده‌است و نفر سوم دختری است که بالای ۱۸ سال سن دارد و قصد تفریح در خارج از کشور را دارد. ما در این سوال ها تلاش کرده‌ایم به حقوق بنیادی انسان‌ها توجه کنیم و بدانیم به کدام یک حق خروج از سرزمین داده می شود. حق خروج از سرزمین می تواند به حقوق دیگری مانند حق انتخاب اقامت گاه٬ حق تفریح و لذت از زندگی بیرون از خانه نیز تعمیم داده شود.

من ابتدا پاسخ‌های بینندگان را دسته بندی کردم. خوشحال هستم که اکثریت پاسخ دهندگان به آزادی انسان باور دارند و خروج از خانه٬ شهر و یا کشور را حق فرد دانسته‌اند؛ تعدادی هم این آزادی را مشروط کرده‌اند. مثلا در مورد پژمان یکی دو نفر خیلی مسؤولانه پاسخ داده‌ بودند و با این که نظر آنها در مورد حق خروج او از کشور بدون رضایت مادرش منفی بود؛ اما استدلال عقلانی پشتوانه این نظرات بود. اما من می خواهم به این نظرات پاسخ حقوقی بدهم. درست است که پژمان در گذشته به الکل معتاد بوده‌است اما حتی اگر اکنون هم الکلیک بود؛ براساس حقوق طبیعی انسان و ظوابط حقوق بشر می توانست از کشور خارج شود. یکی از دوستان در این مورد با توجه به کمک مالی مادر پژمان به او شرطی را مطرح کرده‌ بود که باید بررسی شود. به عنوان نمونه ممکن است فردی به دلیل اینکه من مریضم و پول ندارم به من کمک کند و هزینه‌های بیمارستان من را بدهد؛ او کار نیکی کرده ‌است اما نمی تواند حق من برای خروج از آمریکا و مثلاً زندگی در زیمباوه را بگیرد. رفتار اخلاقی یا مادرانه پژمان متفاوت با حقوق او است؛

اما اگر درجه اعتیاد به الکل پژمان در حدودی باشد که مثلا همین مادر به مقامات قضایی کشور مراجعه کند و اثبات کند او توانایی شناخت خوب و بد را ندارد و ممکن است اموالش را به باد بدهد و یا به دیگران صدمه بزند در صورت تایید پزشکی قانونی دادگاه ناگزیر برای یک چنین شخصی قیم تعیین می کند دراین صورت مادر پژمان قیم اوست و او برای خروج از کشور نیاز به مجوز او دارد. این محدودیت درست است و در همه جوامع بشری پذیرفته شده است و متون حقوق بشری هم هیچ زمان آن را نفی نمی‌کنند. اما اگر مادر پژمان قیمش نیست این نشان می دهد که او سالم است و اعتیادش را ترک کرده است و حالا می خواهد به خارج از کشور مسافرت کند و حتماً خودش هم پول دارد. در این صورت باید در مورد نظر این دوستان مخالف تامل کرد.

یحیی نژاد: طرح موضوع قیم این خطر را دارد که حکومت ها و یا افراد فکر کنند جواب همه چیز را می‌دانند و بخواهند قیم همه شوند نظر شما در این مورد چیست؟

کار: شرایط تعیین قیم برای فرد خیلی دقیق است و کسی نمی تواند ادعا کند که مثلاً برادر من دو گیلاس مشروب خورده است و به این دلیل نیاز به قیم دارد. باید از نظر پزشکی به دقت بررسی شود. حتی اعتیاد هم به تنهایی دلیل تعیین قیم برای فرد نیست. بلکه از نظر قانونی نیاز به آزمایش‌های دقیقی است که نشان دهد آیا فرد می تواند روی پای خودش بایستد یا خیر؟ مثلا عابر پیاده برای عبور از خیابان نیاز به مهارت دارد تا تصادف نکند و عدم توانایی در این مورد فقط به اعتیاد ارتباط ندارد. برخی بیماری‌ها کاستی‌هایی در تشخیص خوب و بد بوجود می آورند. تشخیص این‌گونه مواردبسیار سخت است و نباید با ذهنیت ساده با آن برخورد کرد٬ در اصطلاح فقهی و حقوقی به این افراد مهجور می گویند مهجور کسی است که در تشخیص خوب و بد دچار هجر و نارسایی است و نباید به آسانی فردی را مهجور دانست.

یحیی نژاد: در بسیاری از جوامع بویژه در ایران که مردسالاری حاکم است؛ آقایان فکر می کنند خانم ها احتیاج به قیم دارند و بر اساس چنین ذهنیتی برایشان تصمیم می گیرند نظر شما در این مورد چیست؟

کار: همه ما که ناچار شدیم در خارج از کشور زندگی کنیم؛ قربانی از دست دادن حق زندگی آزادانه در زادگاه‌مان هستیم و تبعید بر ما تحمیل شده‌است. ما این تبعید را براساس یک حکم قانونی تحمل نمی کنیم٬ بر اساس یک ترس تحمل می کنیم ؛ یعنی ترس ازعدم امنیت در صورت بازگشت به کشور. ما حق تعیین محل زندگی‌ خود را از دست داده‌ایم. من عاشق این بودم که در ایران زندگی کنم اما بدون اینکه آدم کشته باشم و یا سرقت کرده باشم؛ این حق را از دست داده‌ام. همه انسان ها چه زن وچه مرد حقوقی دارند؛ درست است که رفتار جمهوری اسلامی با زنان باعث تمرکز بر بحث جنسیت شده‌است و مردها و حقوق آنها از مرکز توجه خارج شده اند٬ اما برخی به این موضوع تم فرهنگی می دهند و می گویند در فرهنگ ما این گونه است در حالی که به نظر نه در قانون و نه در فرهنگ به صورت شفاف گفته نشده است که شوهر قیم زن است. یا پدر بعد از ۱۸ سالگی قیم دختر است. ما چنین صراحت الفاظی در قانون نداریم ولی به گونه ای حرف می زنند که برای برخی از مردها با این ذهنیت فرهنگی که حتما در بخشی از جمعیت کشور ما وجود دارند؛ این تلقی ایجاد شود که این حکم قرآن و دین است و یا فرهنگ ما اینگونه‌ است. من فکر نمی کنم که ما این قدر انسجام فرهنگی داشته باشیم در فرهنگ ما تضاد بیداد میکند. من در ده سالی که در خارج از کشور زندگی می‌کنم به این نتیجه رسیده‌ام که اگر این جا فضا باز نبود و مردم با هم برخورد عقیده نمی کردند؛ خیلی از جاها ممکن بود چنین رفتارهایی دیده شود. اما در کشورهای غربی احزاب و تشکل‌ها وجود دارند و حتی مراجع قضایی مخصوص این موارد وجود دارد. اگر زنی احساس کند در محیط کارش مورد تبعیض قرار گرفته‌است. می تواند در آن مراجع شکایت کند. که برای مثال من و همکار مردم٬ شرایط یکسانی داریم اما او به دلیل مرد بودن امتیازاتی بیش از من دارد؛ درحالیکه هیچ کدام از این امکانات در ایران نیست. مثالی دیگر٬ در غرب هم فرهنگ دگر باشی جنسی به راحتی پذیرفته نشده است خشونت‌های زیادی روی داده است؛ حتی امروزهم در برخی احزاب بزرگ و مقتدر این مخالفت‌ها دیده‌ می‌شود. اما به دلیل آزادی بیان این حق به فشار اجتماعی تبدیل شده است؛ آزادی بیان در دراز مدت بحث را باز کرده و توسعه داده‌است و گرایشات جنسی متنوع انسانها تا حدودی تعریف شده و به مرور به رسمیت شناخته شده است. بنابراین هیچ چیزی وحی آسمانی نیست. قوانین در تمام کشور ها بر اساس نیازها و تحولات آن جامعه تغییر می کنند.

این فرهنگ در جامعه ما و در جوامع اکثرا مسلمان ریشه ای قوی دارد ولی یادمان باشد که ما تحولات اجتماعی مهمی را از انقلاب مشروطه به بعد از سر گذراندیم یک دوران قبل از انقلاب داشتیم که هیچ شباهتی با این کشورهای اسلامی که در حال حاضر بهارشان شروع شده است نداشت. بعد از انقلاب نیز با وجود فشارهایی که برزنان اعمال شده است مانند حجاب اجباری ٬ محرومیت از حق خوانندگی یا حق نوازندگی و بسیاری دیگر از محدودیت هایی که در قوانین وجود دارد؛ اما تحولات مثبت هم داشته ایم ؛ در ایران زنان نرخ بالایی را در میان جامعه تحصیل کرده دارند از سوی دیگرهمین که زنان چادری در خیلی از مراکز توانستند رفت و آمد داشته باشند٬ موقعیت های رو به رشدی را برای آن بخش از جامعه بوجود آورده‌است.

از سوی دیگر ما در ایران امروز با یک اقتصاد در هم شکسته مواجهیم. بنابراین در بسیاری از موارد که اگر فقط مردان کار کنند و زنان از آن محروم باشند خانواده نمی تواند سر پا باشد. در این جا سنت با واقعیت های اجتماعی مواجهه می شود و در نتیجه جامعه جانب موازین حقوق بشری که خاص انسان‌ها است را می‌گیرد.

یحیی نژاد: در یکی از این سوال ها خانمی که دو بچه دارد می‌خواهد به خارج از کشور سفر کند؛ فرض را بر این بگذارید که این فرد دیگر برنگردد. در این صورت آن بچه ها آسیب نمی بینند؛ سؤال دیگر اینکه اگر این قانون برابر بود یعنی مردان نیز برای خروج از کشور باید از همسران خود اجازه خروج می گرفتند آیا به نظر شما قابل پذیرش بود؟

کار: خیر قابل قبول نخواهد بود زیرا براساس منشور حقوق بشر نمی توان محدودیتی برای رفت آمد انسان‌ها ایجاد کرد. این حق یک حق بنیادی است٬ مثل حق زنده بودن است. این قوانین به مهمترین حقوق انسان تعدی و تعرض می‌کند. اما در مورد این سوالی که مطرح کردید که اگر برای زن و مرد٬ هر دو این محدودیت بوجود بیاد؛ به نظر من بازهم قابل قبول نیست. اگر با تمرکز بر حقوق زنان به این مساله نگاه کنیم و به دنبال قانون برابر باشیم می گویم بله٬ برابری حقوقی رعایت شده‌است. ولی اگر از یک نگاه فراتری بنگریم؛ خواهم گفت این جا یک حق بنیادی انسانی زیر پا گذاشته شده است.

تنها موردی که می‌توان محدودیت خروج از کشور را پذیرفت مربوط به قانون قیمومیت است. همه قوانین تاکید دارند که فرد زیر سن ۱۸ سال حتما باید با اجازه پدر یا مادر‌ از کشور خارج شود. اما در این مورد هم در ایران برابری نقض شده و این حق از مادر سلب شده است و فقط به پدر یا جد پدری و در صورت عدم حضور این افراد به دادستان واگذار شده است.

دالان های پیچ در پیچی به بهانه سنت در قوانین ایران برای زن ها ساخته اند تا از آنها یک مادر خوب بسازند. اما به نظر من زنی برای این که مادر خوبی باشد؛ لازم نیست ممنوع خروج باشد. یا مردی برای اینکه پدر خوبی باشد؛ لازم نیست ممنوع خروج شود. تجربه ثابت کرده هیچ کدام از این محدودیت‌ها پدر و مادر خوب درست نمی‌کند بلکه انسان وقتی در یک جامعه احساس کند قوانین محدودیت کننده‌است آن را می شکند.

یحیی نژاد: فرض کنید که این قوانین به یک باره برداشته شود. اما به دلیل قوانین عرفی کسانی که ازدواج می کنند داوطلبانه چنین قانونی را به قرارداد ازدواج شان اضافه کنند؛ حتی ممکن است دو شریک اقتصادی خروج یکدیگر از کشور را محدود کنند. آیا فکر می کنید این‌ قابل قبول است؟

کار: حتی در چارچوب یک حکومت دینی مانند ایران این قرار داد ضمانت اجرایی ندارد در قانون مدنی ایران دو ماده قانونی است که بر اساس آن هیچ کس نمی تواند آزادی های مشروع را از خودش سلب کند این دو ماده قانونی بسیار مترقی و پیشرو است؛ اما افراد گرفتار قوانین این حکومت هستند و نمی توانند فکر کنند که با برخی کارها آزادی های خودشان را سلب می کنند؛ اما در این مورد خاص٬ شروط ضمن عقد بخشی از حقوق بنیادی را که ممکن است قبلاً سلب شده‌است. به زنان باز می گرداند؛ اما این اقدام هم فقط شامل کسانی است که در زندگی زناشویی هستند و زنان مجرد را در بر‌نمی‌گیرد. این قوانین به برده داری شباهت دارد زیرا بردگی مالکیت بر بدن برده است٬ برده باید کار کند٬ جای معینی بخوابد٬ می تواند تنبیه شود و کاملا بدنش محدود است.دراین ارتباط همچنین یکی از بینندگان مطرح کرده بودند که ما در قرارداد ازدواج شرط ضمن عقد را رعایت کرده ایم ولی در یکی از سفرها همسرم در فرودگاه مانع خروج من از کشور شد.

این نشان می‌دهد که شرط ضمن عقد را دقیق و با نظر مشاور حقوقی تنظیم نکرده‌اند و یک اشکالی وجود داشته است. خیلی بهتر است افراد در هنگام ازدواج و برای رعایت شروط ضمن عقد حتما از مشاوره حقوقی بهره مند شوند.

یحیی نژاد: اگر دختری ۳۰ساله با خانواده اش زندگی کند و بخشی از هزینه های زندگیش توسط پدر و مادرش تامین شود آیا پدر و مادر او حق دارند از او بخواهند ساعت مشخصی به خانه برگردد و برای بیرون رفتن از منزل با آنها هماهنگ کند؟

کار: این‌گونه مناسبات مردم با یکدیگر مربوط به حوزه خصوصی است و کسی نمی تواند درباره آن اظهارنظر کلی بکند. ممکن است اگر چنین فردی از من مشورت بخواهد به او توصیه کنم؛ سعی کند کار پیدا کند و درآمد شخصی داشته باشد. هیچ فرد و یا حتی دولتی اگر از نظر مالی نتواند خودش را مدیریت کند؛ نمی تواند ادای استقلال در بیاورد. کسی که مدیریت مالی فردی را در اختیار دارد؛ این حق را برای خودش قائل است که از او بخواهد مقرراتی را رعایت کند. ما نمی توانیم در این حوزه و مناسبات مردم و خانواده‌ها وارد شویم. ما از جایی وارد این گفتمان می شویم که حکومت حق انسان بر بدنش را محدود کند. یعنی حکومت به دلیل اینکه من زن هستم و یا به هر دلیل دیگر تلاش می‌کند تبدیل به عقل منفصل من بشود. در مناسبات خانوادگی چه بسا مشاجرات فراوانی وجود داشته‌‌ باشد که در گذشته با ریش سفیدی و گیس سفیدی این قضایا حل و فصل می‌شد. اما امروز ما پدیده دختران فراری را داریم که آمار آنها بالا است. این دختران لزوما از فقر فرار نمی کنند. بلکه در بسیاری از موارد از محدودیت درون خانواده فرار می‌کنند. اما قانون در این مشاجرات درون خانواده‌ها تا زمانی که به خشونت منجر نشود نمی‌تواند مداخله کند.

یحیی نژاد: من این مثال را به این دلیل مطرح کردم؛ که این اختلافات بین جوانها و پدر و مادرها جنبه اجتماعی هم پیدا می‌کند. در بسیاری از جوامع قوانین محدود کننده مورد حمایت بخشی از پدر و مادرها هم هست. مثلاً قوانین مربوط به ممنوعیت ماری جوانا در آمریکا و یا حجاب اجباری و قوانین محدود کننده دیگر در ایران٬ نظر شما در این مورد چیست؟

کار : بله این مسائل در همه جوامع وجود دارد. اما ما باید با حکومت‌ ایران وارد گفتگو شویم. حکومت باید توضیح دهد که چرا مواد مخدر به این شکل گسترده در کشور توزیع می‌شود؟ این حکومت از آغاز ادعای ایجاد مدینه فاضله داشته‌است. اما امروز بهای مواد مخدر در کشور از یک نخ سیگار ارزان تر است. این مواد مخدر ارزان‌قیمت باعث می‌شود که جوانان به مواد مخدر معتاد می‌شوند و حتی اگر پدر و مادرها به آنها پول ندهند؛ این خطر وجود دارد که تبدیل به توزیع کننده مواد مخدر شوند. باندهای درون حکومت این مواد را در جامعه توزیع می‌کنند و این دست ها باید کوتاه شود. پدر و مادرها باید از حکومت در مورد دست‌های اصلی توزیع مواد مخدر در داخل حکومت پرسش کنند. بنابراین حاکمیت اول باید اعتماد سازی کند. چنین حکومتی نمی تواند دایه دلسوز تر از مادر باشد و ادعا کند به خاطر سلامت زنان قانونی وضع می‌کند که نصف جمعیت کشور٬ برای هربار خروج از کشور گرفتار بروکراسی اداری شود. از طرف دیگر قوه قضاییه چطور می تواند این بار مسئولیت را به دوش بکشد. به نظر من این‌گونه قانون گذاری‌ها برای سرپوش گذاشتن بر مداخله حکومت در باندهای قاچاق زنان است. اگر این باندها با حکومت مرتبط نباشند؛ امکان ادامه فعالیت ندارند. حکومت باید این باندها را شناسایی و نابود کند اما در عمل به بهانه جرمی که برخی از زن ها مرتکب می شوند و در پوشش زیارت به باندهای فحشا متصل می‌شوند؛ سی و پنج میلیون نفر از جمعیت کشور را مجازات می کند. در ایران تعداد دختر و پسرهایی که از زندگی خانوادگی جدا می شوند و جداگانه زندگی می کنند در حال افزایش است و آنها برای بدست آوردن پول به هر کاری دست می‌زنند. براساس آمار رسمی روابط جنسی خارج از ازدواج بالا رفته‌است. بنابراین ما نیاز داریم که بتوانیم بدون ترس با حکومت گفت و گو کنیم. وقتی ما از حقوق بشر حرف می‌زنیم منظورمان این ماده و تبصرها نیست. شما اگر به دیباچه این قوانین مثلاً حقوق مدنی و سیاسی نگاه کنید؛ می‌بینید که هدفش رهایی انسان از ترس است. اما این به این معنی نیست که فرد جانی از قوه قضاییه نترسد. اما کسی که آدم نکشته و کار مجرمانه نکرده‌است و نشسته با عمه و خاله و فامیل اش یک پیاله مشروب خورده‌است؛ چرا باید بترسد؟ بحث بنیادی حقوق بشر رهایی انسان از ترس‌هایی است که نباید گرفتارش باشد وگرنه ترس های مجرم طبیعی‌ است. ما باید آزادی بیان داشته باشیم و بتوانیم دلایل مخالفت خود را با این قوانین بگوئیم. این حکومت که می خواهد به ما درس اخلاق بدهد و می‌گوید این قوانین را برای حفظ اخلاق ما تصویب می‌کند باید ابتدا آزادی بیان ما را به رسمیت بشناسد.

یحیی نژاد: به نظر شما آیا مشکل مردسالاری در ایران ریشه فرهنگی دارد یا به ساختارجمهوری اسلامی بر می گردد؟ و برای رفع این مشکل کدامیک نیاز به اصلاح دارد؟

کار: به نظر من مرد سالاری در فرهنگ ایرانی وجود داشته و دارد. همین قانون گذرنامه که خروج زن از کشور را به اجازه شوهرش منوط کرده است؛ مربوط به زمان شاه است. اما یک بخشی از زنان ایران انتظار داشتند این قانون بعد از انقلاب ملغی شود. اما متاسفانه نه تنها ملغی نشد که به بقیه زن ها هم سرایت پیدا کرد. این قوانین در فرهنگ ایرانی و اسلامی ریشه های اقتصادی عمیقی دارد و برای تغییر آن به یک دوران خیلی دراز مدت از چالش و کشمکش نیاز هست. که در یک محیط نسبتاً آزاد زنان تشکل هایی داشته باشند تا بتوانند راجع به مفاهیم مردسالاری گفتگو کنند. مردسالاری همیشه در کشور ما وجود داشته‌است اما جمهوری اسلامی تمام تلاش خودش را مبذول کرده‌است تا مردسالاری را در سیاست کلانش قرار دهد. مشکل ما با جمهوری اسلامی این است که به جای کمک به پاک کردن رسوباتی که از فرهنگ مردسالارانه در کشور وجود دارد؛ آنها را تبدیل به اصول خود کرده‌است. و سیاست خود را بر فشار و جبر استوار کرده‌است. مثلاً در مورد حجاب اجباری در درون سیستم هم نظرات متفاوتی وجود دارد اما کسی نمی‌تواند با ان مخالفت کند آن‌چنان که اگر فردا کسی از درون سیستم هم بگوید حجاب اختیاری است حکومت سقوط می‌کند. متاسفانه جمهوری اسلامی مردسالاری فرهنگ ایرانی را تبدیل به اصل خودش کرده است. البته در خانواده ها زنها جایگاه خود را دارند اما در جامعه و قوانین جمهوری اسلامی هم خودش را دچار مشکل کرده‌است و هم برای زنان ایجاد دردسر کرده‌است.