چرخه باطل استدلال
در حوزه منطق به ارائه دلیل برای اثبات هر ادعایی «استدلال» گفته میشود. برای قانع کردن طرف بحث میشود از یک باور واضح که همه آن را قبول دارند شروع کرد و از آن ادعای نهایی را نتیجه گرفت. به عبارتی استدلال از یک یا چند جمله بدیهی به عنوان «مقدمه» و بخشی به عنوان «نتیجه» تشکیل شده است.
در بعضی از بحثها استدلال ظاهرن از ساختار درستی برخورداره اما کاملا مغلطهآمیز است و نمیتواند معتبر باشد.
مثلن به این نمونه توجه کنید:
۱- کتاب مقدس میگوید خدا وجود دارد.
۲- کتاب مقدس سخن خداست.
۳- پس خدا باید وجود داشته باشد.
در منطق این نوع استدلال درطبقهبندی استدلالهای خالی از محتوا قرار میگیرد که در واقع اطلاعات جدیدی را به مخاطب نمیدهند.
مهمترین شکل استدلال خالی از محتوا، مصادره به مطلوب است. در این استدلال آنچه قرار است ثابت شود در مقدمه هم به کار میرود. بنابراین، نتیجه، همان مقدمه است و چیزی به آن اضافه نمیکند. مثلا در نمونه مطرح شده، وجود خدا که قرار است اثبات شود از قبل فرض گرفته شده است.
گاهی در زبان فارسی مصادره به مطلوب به این معنی استفاده میشود که کسی از چیزی به نفع خود استفاده کند و این ربطی به مغلطه مورد نظر ما ندارد. اصطلاح مصادره به مطلوب یعنی ما از چیزی که مطلوب و خواسته نهایی ماست استفاده میکنیم تا همان نکته را ثابت کنیم. به آن استدلال «دوری» هم گفته میشه چون تکرار نتیجه در مقدمه، یک چرخه باطل است.
معمولا نژادپرستی، تبعیض، اسلامهراسی، زنستیزی و ادعاهایی از این دست، حاصل مغلطه مصادره به مطلوب هستند.
مثلا سینا ادعا میکنه که: همه مسلمانها در همه جای دنیا از سوریه و عراق گرفته تا لبنان و فلسطین مرتکب انواع خشونت میشن و وقتی مینا ازش میپرسه دلیلت چیه؟ او جواب میده که خب معلومه، برای اینکه مسلمان هستن.
به سادگی پیداست که سینا هیچ محتوای تازهای به بحث اضافه نکرده و صرفا همان مقدمه یا پیشداوری، درباره خشونت مسلمانان را تکرار کرده است.
مغلطه مصادره به مطلوب در سخنرانی سیاستمداران هم به وفور دیده میشود. مثلن محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران، در مصاحبه با اوریانا فالاچی، روزنامهنگار مشهور ایتالیایی گفته بود: «وقتی سلطنت نباشد آنارشیسم یا حکومت چند نفری یا دیکتاتوری خواهد بود. در هر صورت حکومت و نظام سلطنتی، تنها فرم موجه برای حکومت ایران است، به شرطی که من شاه باشم.» محمدرضا پهلوی در این گفتوگو از مغلطه مصادره به مطلوب استفاده کرده بود. اول برای اینکه ثابت کند سلطنت بهترین شکل حکومت است، موجه بودن آن را فرض گرفته بود و بعد شاه بودن خود را شرط ادعاش قرار داده بود.
با وجود همه این مثالها که ممکن است مغلطه در آن خیلی واضح به نظر برسد، اما کشف مغلطه مصادره به مطلوب در بحث همیشه هم آسان نیست. حتی فلاسفه بزرگ هم در آثارشون مرتکب چنین مغالطهای شدن مثلا رنه دکارت،، فیلسوف فرانسوی، در استدلال معروفش برای اثبات وجوش گفته است: «من فکر میکنم پس هستم.» دکارت در همین جمله پیش از اثبات، وجود خودش را فرض گرفته است.
تنها راه شناسایی مغلطه مصادره به مطلوب اینه که گامهای استدلالی طرف بحث را با دقت دنبال کنیم و همیشه حواسمان باشد از کدام مقدمه میخواهد به نتیجه مورد ادعایش برسد. راه مقابله با این مغلطه آن است که به او یاد آور شویم، این همان چیزی است که میخواهی اثبات کنی، پس نمیتوانی در مقدمه هم از همان ادعا استفاده کنی.
یادمان باشد استدلال منطقی بیان پیشداوریها و پیشفرضها نیست.
ارائه دلیل برای اثبات هر ادعا در منطق «استدلال» نام دارد. ما سعی میکنیم برای قانع کردن طرف بحث خود از یک باور واضح که همه آن را قبول دارند شروع کنیم و آنچه را که ادعای اثباتش را داریم، نتیجه بگیریم. پس خیلی ساده میتوان ساختاری برای هر استدلال در نظر گرفت: استدلال از یک یا چند جمله بدیهی و مورد قبول همگان به عنوان «مقدمه» و جملهای به عنوان «نتیجه» تشکیل شده است.
برای نمونه بیایید این استدلال را بررسی کنیم:
۱- کتاب مقدس میگوید خدا وجود دارد.
۲- کتاب مقدس سخن خداست.
۳- پس خدا باید وجود داشته باشد.
همانطور که میبینیم این مجموعه جمله ساختار و شکل یک استدلال را دارد و به نظر درست میرسد، اما استدلالی کاملا مغلطهآمیز است و نمیتواند معتبر باشد. این استدلال در منطق، در طبقهبندی استدلالهای خالی از محتوا قرار میگیرد که در واقع هیچ اطلاعات جدیدی را به مخاطب ارائه نمیدهند.
مهمترین شکل استدلالهای خالی از محتوا، مصادره به مطلوب است که در آن استدلالکننده، چیزی را که میخواهد به عنوان ادعای خود اثبات کند در مقدمه استدلالش نیز به کار میبرد. بنابراین، نتیجه، تکرار مقدمه است و چیزی به آن اضافه نمیکند. مثلا در استدلالی که آوردیم، وجود خدا که قرار است اثبات شود از قبل فرض گرفته شده است.
گاهی در زبان فارسی مصادره به مطلوب به این معنی استفاده میشود که کسی از چیزی به نفع خود استفاده میکند. این ربطی به مغالطه مورد نظر ما ندارد، اما میتواند بیانگر معنای زبانی آن باشد.
در واقع اصطلاح مصادره به مطلوب یعنی ما از چیزی که مطلوب و خواسته نهایی ما در استدلال است، استفاده میکنیم تا همان نکته را اثبات کنیم. خیلیها آن را استدلال «دوری» نیز مینامند. به این دلیل که در واقع با تکرار مدام نتیجه در مقدمه، گرفتار یک چرخه باطل شدهایم.
برای مثال سری به بحث فیسبوکی سینا و مینا بزنیم:
سینا: همه مسلمانها در همه جای دنیا از سوریه و عراق گرفته تا لبنان و فلسطین کارهای خشونتآمیز انجام میدهند.
مینا: بر چه اساسی چنین حرفی میزنی؟
سینا: معلوم است، برای اینکه مسلمان هستند.
یکی دیگر از مواردی که مغلطه مصادره به مطلوب و استدلالهای خالی از محتوا زیاد به کار میرود، سخنرانیهای `سیاستمداران و حکمرانان است که معمولا به قصد تهییج افکار عمومی ارائه میشوند. برای نمونه به سخنرانی محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران، به مناسبت پنجاهمین سالگرد حکومت خانواده پهلوی نگاهی بیندازیم که گفته است:
«دیگر بیگانه و بیگانهپرست را امکان رخنه در بنای استوار حاکمیت ما نخواهد بود زیرا اکنون سرنوشت ایران تنها به دست ایرانی با نیروی ایرانی و به خاطر ایران تعیین میشود و همواره نیز چنین خواهد بود.»
این حرف مانند بسیاری از سخنان سیاستمداران در همه جای دنیا، صرفا تکرار یک جمله به شکلهای متفاوت است. در واقع اینکه بیگانه امکان رخنه به ایران را ندارد، با اینکه سرنوشت ایران تنها به دست ایرانی تعیین میشود هممعناست و نتیجهگیری از یکی برای رسیدن به دیگری صرفا تکرار جمله مطلوب یا همان مغلطه مصادره به مطلوب است.
با وجود همه این مثالها که ممکن است مغلطهآمیز بودنشان خیلی سرراست و واضح به نظر برسد، اما کشف مغلطه مصادره به مطلوب در میان استدلالهای طرف مقابل در بحث همیشه هم آسان نیست. حتی فلاسفه بزرگ هم در آثار خود مرتکب چنین مغالطهای شدهاند.
به همین دلیل تنها راه شناسایی این مغلطه در بحثهای روزمره آن است که گامهای استدلالی طرف بحث را با دقت دنبال کنیم و همیشه حواسمان باشد از کدام مقدمه میخواهد به نتیجه مورد ادعایش برسد. راه مقابله آن است که به او یاد آور شویم، این همان چیزی است که میخواهی اثبات کنی، پس نمیتوانی در مقدمههای استدلالت هم از همان ادعا استفاده کنی.
یادمان باشد استدلال منطقی به معنای ابراز پیشداوریها و پیشفرضهایی که در زندگی داریم نیست.