English
از بالاترین
رادیوها
شرکت کنندگان
مجموعه‌ها

نظرات

اگر می‌خواهید با نام مستعار نظر بدهید، پس از نوشتن نظر، نام مستعار خود را در بخش name وارد کنید، سپس گزینه I'd rather post as guest را انتخاب کنید. در این حالت هر آدرس ایمیل دلخواه (مانند a@b.com) را می‌توانید وارد کنید.

متن برنامه

هنر و شیوه‌های بحث و گفت و گو گفتار پنجم

آماده شدن برای ورود به یک بحث، انواع گزاره‌ها  و استدال‌ها

سلام

به گفتار پنجم از مجموعه گفتار هنر و شیوه‌های بحث و گفت و گو خوش آمدید

در گفتارهای پیشین اشاره شد که بحث و گفت و گوی خردمندانه در موقعیتی رخ می‌دهد که دو یا چند نظر متفاوت مطرح شده و ارائه‌دهندگان این نظرها بکوشند تا به یاری استدال، درستی نظر خود و نادرستی نظر مخالف را اثبات کنند.

در این گفتار به برخی شاخصه‌های عمومی ‌استدلال و گزاره منطقی، نخستین گام‌ها برای ورود به یک بحث،  مباحثی که نمی‌توان در باره آن‌ها بحث و استدلال کرد و برخی تعریف‌های ضروری می‌پردازم.

در هر استدلالی یک یا چند تز، حکم یا ادعای اصلی، یک یا چند گواه، شاهد و برهان برای اثبات ادعاها و گاه گواه‌ها و برهان‌های مکمل برای اثبات گواه‌ها و برهان‌های نخستین مطرح می‌شوند.

برخی ادعاها را می‌توان با یکی دو برهان و گواه اثبات یا رد کرد.

اما برای اثبات یا رد برخی ادعاها به مجموعه ای از گواه‌ها، شاهدها، برهان‌ها و دلایل اصلی و مکمل نیازمندیم.

نمونه این نوع استدلال‌های را در مباحث اجتماعی و سیاسی می‌توان دید.

برای رد یا اثبات احکام و ادعاهائی چون

«سیاست‌های اقتصادی حزب الف به افزایش تورم منجر می‌شود»

یا

«برنامه اقتصادی فلان نامزد ریاست جمهوری شکاف بین فقرا و ثروتمندان را افزایش می‌دهد»

علاوه بر رابطه معنادار و علَی اجزاء سیاست‌های اقتصادی حزب و نامزد مورد بحث با افزایش تورم یا شکاف فقر و ثروت باید دلایل، گواه‌ها و شاهدهای متفاوتی ارائه داد.

بحث خردمندانه یا کنش استدالی بین دو انسان هنگامی‌رخ می‌دهد که اختلاف نظر اهمیت داشته و هیچ یک از دو سوی بحث نسبت به نتیجه استدال موضعی خنثا ندارند.

گفت و گوی بین دو کس در موردی که با هم همنظراند، یا یکی از دو کس در آن مورد نظری ندارد، به انتقال نظریات، اطلاعات و داده‌ها نزدیک‌تر است تا به بحث و مباحثه.

کنش استدالی کنشی آزادانه است و هر دو سوی بحث،  دستکم در عرصه نظری،  آزادی انتخاب یک‌دیگر را بر مبنای دلایل عقلانی از پیش به رسمیت شناخته اند.

در بسیاری از بحث‌ها، به ویژه در مناظره‌های رسانه‌ای، تاثیرگذاری بر مخاطب عام، شنوندگان و بینندگان بحث، اهمیت بیش‌تری دارد تا قانع کردن مخاطب حاضر و مدافع نظر مخالف.

مهارت در  بحث و استدلال آوری نه فقط به معنای توانائی بیان نظر و اثبات عقلانی نظر که بعلاوه به معنای درک نظر و شیوه اندیشه مخالفان و فهم ذهنیت مخاطبان عام و خاص نیز هست.

اگر پیش از بحث بر شیوه اندیشه و شیوه بحث مدافع نظر مخالف خود آگاهی داشته و ذهنیت مخاطبان عام بحث را بشناسیم در تنطیم استدلال‌های خود آماده تر و در قانع کردن مخاطب عام موفق تر خواهیم بود.

هدف استدال تاثیر گذاشتن بر ذهنیت مخاطب خاص و عام است و تاثیر از مولفه‌های اصلی استدال است.

در یک بحث کافی نیست که برای اثبات نظر خود دلایل و استدال‌های قوی مطرح کنیم بلکه و بعلاوه باید نظریات، شیوه اندیشیدن و ساخت استدال مخالفان خود و پیش فرض‌های آن‌ها را نیز بشناسیم و متکی به این شناخت استدال‌های قوی‌تر و موثرتری ارائه دهیم

توضیح عقلانی همیشه برای مخاطب حاضر یا سوی مخالف بحث نیست.

در بسیاری از بحث‌ها، به مثل در مناظره‌های سیاسی یا نظری، مباحثه کنندگان مخاطب عام را بیش از مخاطب حاضر در نظر دارند.

واکنش مخاطب خاص و عام نسبت به استدال از معیارهای سنجش تاثیر استدلال است هرچند لزوما معیار درستی یا نادرستی آن نیست.

تعریف روشن مفاهیم اصلی بحث

در هر بحث، ادعا و استدلالی مفاهیمی‌مطرح می‌شوند.

تدوین تعریفی روشن و جامع و مانع از مفاهیم اصلی ادعاها و استدلال‌ها از نخستین گام‌های آمادگی برای ورود به بحث است.

اگر تعریف روشنی از ادعا یا ادعاهای اصلی خود در ذهن داشته و گواه‌ها، شاهدها و برهان‌های متناسب با ادعاهای خود را در ساختاری مناسب مدون کرده باشیم، نظر خود را بهتر منتقل و تاثیر استدلال‌های خود را بر مخاطبان افزایش می‌دهیم.

چنان که در برخی مصاحبه‌ها و مناظره‌ها می‌توان دید، گاه یک یا هر دو سوی بحث تعریف روشن و دقیقی از ادعاهای خود و تصویر روشنی از مفاهیمی‌که مطرح می‌کنند در ذهن نداشته  و اصطلاحات کلیدی بحث را به معناهای متفاوت و گاه متضاد به کار می‌برند.

بسیاری از بحث‌ها به دلیل تعریف‌های مبهم و نادقیق و گاه متناقض از مفاهیم اصلی به نتیجه نمی‌رسند.

تعریف اصطلاحات و مفاهیم را در صورت لزوم می‌توان در جریان مباحثه مطرح کرد.

به هنگام ارائه تعریف مفاهیم اصلی ادعای خود در بحث، تا آن جا که ممکن است باید از به کارگیری اصطلاحاتی که خود نیازمند تعریف‌اند و از به کارگیری اصطلاحات مبهم پرهیز کرد.

تعریف‌ها را باید در جمله‌های تا حد ممکن کوتاه، روشن و ساده بیان کرد.

ارائه تعریف‌های مبهم و پیچیده یا به کارگیری اصطلاحاتی که خود نیازمند تعریف‌اند، می‌تواند توجه مخاطبان عام را از ادعاهای اصلی گوینده و از متن بحث به مسائل حاشیه‌ای سوق دهد.

اگر مدافع نظر مخالف ما تعریف‌هائی مبهم یا متناقض از مفاهیم اصلی ادعاهای خود ارائه دهد، بهتر است تا او را به ارائه تعرف‌های روشن از مفاهیم اصلی ادعاهای خود هدایت کنیم.

دیالتیک سقراطی یا پرسش و پاسخ هدایت شده، که در گفتارهای پیشین مطرح شد، در این مورد کارائی موثری دارد و بدین سان ابهام و تناقض در تعریف‌های ان سوی بحث را می‌توان با طرح پرسش‌های سنجیده به او و به مخاطبان عام نشان داد.

به کارگیری واژه‌ها و اصطلاحات دشوار، نامانوس و نیازمند به تعریف از تاثیر استدال‌های ما می‌کاهد.

بیان روشن و بی ابهام نظر یا گزاره و ارائه استدال‌های روشن ما را در قانع کردن مخاطبان و مخالفان یاری می‌دهد.

در متون مرجع شاخصه‌هائی برای تعریف جامع و مانع، تعریفی که همه مصداق‌های خود را در بر گرفته و از ورود مصداق‌های دیگر جلوگیری کند، نقش نوع و جنس و تمایزگذاری در تعریف، ارائه شده است که در گفتارهای آینده مطرح خواهند شد.

چند تعریف ساده

در ادامه این بحث به تعریف ساده و مقدماتی چند اصطلاح می‌پردازم.

در گفتارهای گذشته گفته شد که  گزاره و استدال تحلیلی، گزاره و استدالی است که نتیجه در تعریف یا در مقدمه حضور داشته و نتیجه از تعریف یا از مقدمات استنتاج شده باشد.

در این نوع استدلال‌ها اگر تعریف یا مقدمات درست، صادق  و معتبر بوده و ساختار استدلال از استحکام منطقی برخوردار باشد، نتیجه بالضروره درست و معتبر است.

اغلب گزاره‌ها و استدال‌های تحلیلی را می‌توان به علائم مجرد و انتزاعی برگرداند و بر اساس ساختار و فرم و رابطه منطقی بین عناصر گزاره و استدال، تحلیل و ارزیابی کرد.

در گزاره و استدلال ترکیبی نتیجه در تعریف یا مقدمه نهفته نیست. به مثل در استقراء، نتیجه بررسی در باره تعدادی از موارد یک موضوع را به همه موارد تعمیم می‌دهند.

اغلب گزاره‌ها و قوانین در علوم تجربی و انسانی بر استقراء بنا می‌شوند. در گفتارهای گذشته مثال‌هائی از این دو نوع استدلال ارائه شد.

در استدلال‌های ترکیبی و تمثیلی زبان نقشی مهم ایفا می‌کند. واژه‌ها و ترکیب‌ها در هر زبانی، برخلاف علائم ریاضی و انتزاعی، علاوه بر معنای لغوی خود، بارهای اجتماعی و فرهنگی و گاه ارزش‌هائی را نیز به مخاطب منتقل می‌کنند.

این خصلت زبان، زمینه ساز برخی ابهام‌هائی است که در تعریف مفاهیم اصلی در بحث‌ها رخ می‌دهند.

گفتمان خردمندانه یا بحث بر بستر استدال بر زمینه زبان و درک مشترک از مفاهیم اصلی به نتیجه بهتری می‌رسد و از همین روی اصطلاحات مهم ادعاها و برهان‌ها و گواه‌های اصلی را باید به روشنی تعریف کرد.

در برخی بحث‌ها دو سوی بحث اصطلاح واحدی را در معناهای متفاوت به کار می‌گیرند. چنین بحثی می‌تواند به ابهام و اختلاف نظر بیش تر منجر شود.

به عنوان مثال در سال‌های اخیر بحث در باره نقش «طبقه متوسط ایران» در ایران یا شرایط «انتخابات آزاد و منصفانه» به یکی از مهم ترین مباحث مطرح روز بدل شده است.

اما در بسیاری متن‌ها، مصاحبه‌ها، مناظره‌ها و بحث‌های رایج در این موارد اصطلاح «طبقه متوسط» و اصطلاح «انتخابات آزاد و منصفانه» تعریف نشده و مباحثه کنندگان تعریف‌های متفاوت و گاه متضادی را از این دو اصطلاح در ذهن دارند.

بسیاری از اصطلاحات فلسفی و علوم انسانی از زبان‌های دیگر به فارسی ترجمه شده‌اند.

اصطلاحات برگرفته از زبان‌های غیرفارسی در متن اصلی معناهای به نسبت روشنی دارند اما به هنگام ترجمه به فارسی با فرهنگ و ذهنیت فارسی‌زبانان تلفیق می‌شوند و فارسی‌زبانان گاه برداشت برآمده از فرهنگ و ذهنیت خود را بر معنای اصطلاح در متن اصلی می‌افزایند.

این روند نیز از زمینه‌های مبهم بودن تعریف بسیاری از اصطلاحات در بحث‌های نظری در زبان فارسی است.

در ارائه تعریف مفاهیم اصلی باید از تعریف‌هائی که فقط بر جنبه‌های سلبی و تمایزگذاری، بنا می‌شوند پرهیز کرده و جبنه‌های ایجابی را، که شاخص‌های اصلی موضوع تعریف را بیان می‌کنند، در تعریف گنجاند.

آن‌چه یک مفهوم نیست تمایز آن را با دیگر مفاهیم بیان می‌کند اما تصویری از شاخصه‌های اصلی آن مفهوم به دست نمی‌دهد.

در برخی بحث‌ها از استعاره و تمثیل و تشبیه و زبانی نزدیک به زبان شعر بهره می‌گیرند.

زبان شعر گرچه گاه می‌تواند با برانگیختن عواطف و احساسات مخاطبان بر آن‌ها تاثیر نهند اما زبان مناسب بحث‌های نظری نیست.

زبان شعر به عرصه تخییل و ادبیات خلاقه تعلق دارد و زبان بحث نظری باید با محتوای بحث مناسب باشد.

گزاره منطقی

در متون دستور زبان فارسی «جمله» را عبارتی می‌دانند که دارای فعل بوده، معنائی را منتقل و بر انجام یا انجام نشدن کاری، داشتن یا نداشتن صفت و حالتی یا بر «امر» یا «پرسش» دلالت کند.

جمله‌های «پلیس به تظاهر کنندگان معترض حمله کرد»،

«برادرم غذا نخورد»،

« سیاست‌های اقتصادی دولت به تخریب محیط زیست منجر شده است»

به انجام کاری دلالت یا انجام کاری را نفی می‌کنند. این جمله‌ها در زبان فارسی با فعل‌های منفی یا مثبت تمام می‌شوند.

جمله‌های

«هوا سرد نیست»،

«این دولت‌مرد درغگو است»

و «همه فلزها رسانا هستند»

بر انجام کاری دلالت نمی‌کنند اما حالت یا صفتی را به کسی یا چیزی نسبت داده یا از آن سلب می‌کنند.

جمله

«کجا بودی؟» جمله ای پرسشی،

و جمله «این کتاب را بخوان» جمله امری است.

گزاره منطقی جمله‌ائی است که بین دو مقوله نسبت ایجابی یا سلبی برقرار کرده، انجام یا انجام ندادن کاری، داشتن یا نداشتن صفت یا حالتی را به کسی یا چیزی نسبت می‌دهد.

با این تعریف جمله‌های امری و سوالی چون «درب را ببند» یا «چه کتاب می‌خوانی؟» گزاره منطقی نیستند چون بین موضوع و محمول این جمله‌ها نسبتی ایجابی یا سلبی برقرار نشده است.

در منطق قدیم گزاره منطقی از 3 مولفه موضوع، محمول و نسبت شکل می‌گیرد.

در گزاره‌های

«سقراط انسان است»

«یارانه‌های دولتی تاثیر مثبت (یا منفی) بر رشد اقتصادی دارند»،

«آزاد شدن سقط جنین از حقوق زنان است»،

«در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 ایران تقلب شد»،

«سعدی در قرن هفتم هجری قمری می‌زیست»

«احمد شاملو از بزرگ ترین شاعران زبان فارسی است»

سقراط، یارانه‌های دولتی، سقط جنین، انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و سعدی «موضوع» و انسان، تاثیر مثبت یا منفی بر رشد اقتصادی، حقوق زنان، تقلب، زیستن در قرن هفتم هجری و شاعر بزرگی بودن، محمول اند و فعل‌های آخر جمله‌ها نسبت اند.

یک گزاره منطقی می‌تواند مثبت یا ایجابی باشد و نسبتی را بین موضوع و محمول خود برقرار کند یا منفی و سلبی باشد و نسبتی را بین موضوع و محمول خود انکار کند.

برخی گزاره‌ها چون

«همه سیاستمداران مستبد دروغگو هستند»

یا

«همه درختان برای محیط زیست مفید اند»

گزاره‌های کلی‌اند

برخی چون

«تعداد اندکی از دولتمردان راستگو هستند»

یا

«برخی درختان از نظر اقتصادی سودآورند»

گزاره‌های جزئی هستند.

گزاره اول «همه» مصداق‌های موضوع و گزاره دوم «شماری» از آن‌ها را در بر می‌گیرد.

درباره چه گزاره‌هائی نمی‌توان بحث کرد؟

درستی یا نادرستی گزاره‌های منطقی را نه فقط با استدلال که با شیوه‌های گوناگونی می‌توان ارزیابی کرد.

برخی گزاره‌ها با رجوع به داده‌های عینی،

برخی گزاره‌ها با رجوع به دانش عمومی‌

و برخی گزاره‌ها با استناد به داده‌های عینی و دانش عمومی

ارزیابی و رد یا اثبات می‌شوند.

برای رد یا اثبات این گزاره‌ها استدال لازم نیست.

دو گزاره «انقلاب مشروطه ایران در سال 1905 میلادی رخ داد» و «آرامگاه حافظ در شیراز است» را می‌توان با رجوع به داده‌های عینی و دانش عمومی ‌ارزیابی و رد یا اثبات کرد.

برخی گزاره‌ها سلیقه و پسند فردی را بیان می‌کنند. گزاره‌های «پیراهن زرد از پیرهن قرمز زیباتر است» یا «گل نرگس زیباترین گل دنیا است» به پسند و سلیقه فردی برمی‌گردند.

این نوع گزاره‌ها را نمی‌توان با استدال رد یا اثبات و در باره آن‌ها بحث کرد چرا که پسند زیبائی‌شناسانه به سلیقه و روان‌شناسی فردی برمی‌گردد و نه به دلایل عقلانی.

استدال توضیح عقلانی حکم یا نظریه و ادعا است و به هنگامی‌کارائی و کاربرد دارد که گزاره به قلمرو اندیشه تعلق داشته باشد.

گزاره‌هائی که به احساسات و عواطف متکی هستند،

گزاره‌هائی که برای اثبات خود به مرجعی مطلق و غیرقابل بحث و متفاوت با خرد و عقل ارجاع می‌دهند

و گزاره‌هائی که به عنوان ایمان جزمی‌و غیر قابل بحث مطرح می‌شوند،

موضوع استدال و گفتمان خردمندانه نیستند.

اگر برای اثبات ادعا یا حکمی‌به جمله‌هائی از یک متن یا شخص مرجع استناد کنیم و به مثل بگویئم

A---B

است

چون در متن مرجع چنین گفته شده است و هر چه در متن مرجع است حقیقت مطلق دارد،  گزاره ما گزاره ای قابل بحث نیست.

در این حالت  در باره مطلقیت و خدشه ناپذیری متن مرجع یا در باره تاویل و تفسیر متن مرجع می‌توان بحث کرد و نه در باره گزاره ای که برای اثبات خود فقط به متن مرجع ارجاع می‌دهد.

گزاره‌های متکی به مراجع خدشه ناپذیر را نمی‌توان با استدلال رد یا قبول کرد.

این گزاره فقط برای کسانی معتبر و درست‌اند که مرجعیت خدشه‌ناپذیر و غیرقابل بحث متن مرجع را پذیرفته و از جمله‌های مورد استناد متن مرجع تاویل و تفسیری مشابه دارند.

بحث و استدلال در موقعیت اختلاف نظر و در موقعیتی رخ می‌دهند که هر دو سوی بحث آمادگی تغییر نظر خود را بر اساس استدلال‌های عقلانی به عنوان پیش فرض پذیرفته باشند.

بحث با کسی که باورها و ادعاهای خود را مطلق، ابدی، فراتاریخی و فرابشری یا متکی به «شهود درونی» یا مرجعی فرابشری می‌داند به جائی نمی‌رسد چرا که شهود، درون‌تابی و دیگر مراجع غیرعقلانی را نمی‌توان با استدلال عقلانی ارزیابی و رد یا قبول کرد.

 

استدال رابطه‌ائی است متقابل و دو سویه بر مبنای کنش و واکنش مبتنی بر همکاری. هر دو سوی بحث دستکم در عرصه نظری می‌پذیرند که با نقد استدال‌های یک دیگر حقیقت را کشف کنند.

گزاره‌هائی را که بر بستر عواطف و احساسات، خیال و رویا، سلیقه و پسند و روان شناسی فردی بنا شده‌اند، می‌توان تحلیل کرد اما بحث عقلانی و منطقی در باره درستی یا نادرستی این گزاره‌ها ممکن نیست و این گزاره‌ها موضوع استدال نیستند.

گزاره‌هائی که ایمان قلبی، و نه اعتقادات متکی به برهان‌های عقلانی را بیان می‌کنند نیز نمی‌توانند موضوع بحث و استدال باشند.

این ادعاها که «من درستی این یا آن نظر، باور و ادعا را با تجربه فردی، یا با شهود و درون‌تابی حس کرده و دریافته‌ام » یا « من نادرستی سیاست حزب A را به تجربه فردی دریافته‌ام» نه بر استدلال عقلانی، که بر حس، تجربه فردی و شهود متکی است. درباره درستی یا نادرستی این گونه‌ها ادعاها نمی‌توان بحث و استدلال کرد.

اما اگر کسی بکوشد درستی همان نظر متکی به تجربه و شهود فردی یا نادرستی سیاست حزب A را نه بر اساس شهود و تجربه فردی که بر بستر استدلال عقلانی اثبات کند، آن گاه می‌توان در باره این ادعاها بحث و استدلال کرد.

استدال برای تشخیص صدق یا کذب، اعتبار و رد یا اثبات گزاره‌ها بدین معنا است که طرفین بحث توضیح عقلانی را «تنها» راه اثبات یا رد گزاره‌ها می‌دانند و از پیش پذیرفته‌اند که نتیجه توضیح عقلانی را، حتی اگر به زیان آن‌ها باشد، قبول کرده و نظر خود را متناسب با نتیجه استدال تغییر دهند.

استحکام منطقی و استحکام حقیقی

استدلالی دارای استحکام منطقی است که ساختار صوری آن، با قوانین منطق همگن بوده و مقدمه‌ها از نتیجه حمایت و آن را اثبات کنند.

اما استحکام منطقی لزوما به معنای صدق نتیجه استدلال در عالم واقع نیست و لزوما بر استحکام حقیقی استدلال دلالت نمی‌کند.

«استحکام منطقی» استدلال را با قوانین منطق می‌سنجند و «استحکام حقیقی» استدال را با سنجش درستی یا نادرستی و صدق و کذب مقدمه‌های استدلال در عالم واقع.

به عنوان مثال استدلال :

همه F‌ ها  R هستند.

 A ، F است

پس A، Rاست

دارای استحکام منطقی است. در این قیاس تحلیلی نتیجه از مقدمه‌ها استخراج شده است.

اگر به جای F  «فلز» بگذاریم و به جای R «رسانا» و به جای A «آهن» می‌توانیم بگوئیم

همه فلزها رسانا هستند

آهن فلز است

پس

آهن رسانا است

این استدلال دارای استحکام منطقی است چون بر مبنای قوانین منطق ساخته شده است.

این استدلال دارای استحکام حقیقی نیز هست چرا که  مقدمه‌های استدلال، رسانا بودن همه فلزها  و فلز بودن آهن را، بر اساس قوانین علمی‌تا کنون معتبر می‌توان اثبات کرد.

اما اگر به جای F  درخت بگذاریم و به جای   R پریدن و به جای A درخت صنوبر و بگوئیم:

همه درخت‌ها می‌پرند

صنوبر درخت است

پس

درخت صنوبر می‌پرد

استدلال ما از استحکام حقیقی برخوردار نیست چرا که یکی از مقدمه‌ها آن «همه درخت‌ها می‌پرند» با واقعیت در تضاد است.

برای سنجش استحکام منطقی استدلال، ساختار صوری آن را بررسی می‌کنند و برای سنجش استحکام حقیقی استدلال، صدق و کذب مقدمات را با واقعیت‌های می‌سنجند.

در برخی مباحثه‌های سیاسی و نظری، یک یا هر دوی سوی مباحثه، مقدماتی را به عنوان برهان، شاهد و گواه مطرح می‌کنند که با واقعیت نمی‌خوانند. نتیجه این استدلال‌ها یا نادرست است و یا نتیجه، در صورتی که به تصادف درست باشد، بر اساس مقدمات و شاهدها و گواه‌ها اثبات نشده است.

در گفتارهای آینده در بحث چگونگی نقد استدلال مخالف در این باره بیش‌تر سخن خواهیم گفت.

استدلال ساده و مرکب

استدلال‌ها را می‌توان به استدال ساده و مرکب نیز تقسیم‌بندی کرد.

در استدلال ساده  2 یا 3 مقدمه برای اثبات نتیجه مطرح می‌شوند. در استدلال‌های مرکب مقدمه‌ها یا دلایل خود به اثبات نیازمنداند.

در این گونه استدلال‌ها نخست باید ادعاهائی را که به عنوان مقدمه و شاهد و گواه مطرح شده‌اند اثبات یا رد کرد و آن‌گاه میزان حمایت مقدمه‌ها را از نتیجه اصلی و ساختار منطقی استدلال را بررسی کرد.

در استدلال

چون دموکراسی نهادینه نشد،

چون حکومت پارلمانی دوام نیافت،

پس

انقلاب مشروطه ناکام ماند.

دو مقدمه، که به عنوان شاهد و گواه و برهان ارائه شده‌اند، خود نیازمند اثبات‌اند مگر آن‌که آن سوی بحث، از پیش درستی این شاهدها را پذیرفته باشد.

در این استدلال نخست باید درستی مقدمه‌ها، شاهدها و گواه‌ها را اثبات کرد و آن‌گاه نشان داد که این مقدمه‌ها برای اثبات نتیجه کافی بوده و از نتیجه حمایت می‌کنند.

در برخی استدال‌های مرکب شاهدها، گواه‌ها و برهان‌ها به یک‌دیگر مرتبط بوده و با هم نتیجه‌ای واحد را اثبات می‌کنند.  در این نوع استدلال اگر یکی از مقدمه‌ها باطل شود نتیجه باطل است.

در نوع دیگری از استدلال مرکب، که برخی آن را استدلال موازی می‌نامند، شاهدها و گواه‌ها از یک دیگر مستقل بوده و هر یک به تنهائی نتیجه را اثبات می‌کنند.

در این نوع استدلال شاهدها یک دیگر را تقویت می‌کنند اما اگر یکی رد شود، دیگر شاهدها از نتیجه حمایت و صدف نتیجه را اثبات می‌کنند.

آمادگی برای ورود به بحث

پیش از ورود به هر بحثی بهتر است از خود بپرسیم

ادعا یا ادعاهای اصلی من چی است؟

برای اثبات این ادعاها چه دلایل، شواهد و برهانی‌هائی دارم

شاهدها،گواه‌ها و برهان‌ها می‌توانند داده‌های عینی و دانش عمومی ‌باشند یا ادعاهائی که با استدلال عقلانی و برهان‌های مکمل اثبات می‌شوند و یا ترکیبی از این دو.

بهتر است پیش از ورود به بحث شاهدها، گواه‌ها و برهان اصلی و مکمل را در ساختاری متناسب با موضوع بحث و ادعاهای اصلی خود، و متناسب با ذهنیت مخالف و ذهنیت مخاطبان عام تدوین کنیم.

به هنگامی‌که برای اثبات یک ادعا چند شاهد و گواه وجود دارد این پرسش مطرح است که کدام یک را باید در آغاز اسدلال مطرح کرد.

متخصصان توصیه می‌کنند که قوی ترین برهان و شاهد و گواه را یا در آغاز استدلال یا در پایان آن مطرح کنید تا تاثیر قوی ترین برهان تاثیر استدلال را افزایش داده و قوی‌ترین برهان در میان برهان‌های ضعیف‌تر کم‌رنگ نشود.

پیش از ورود به بحث می‌توان حدس زد که مدافع نظر مخالف چه استدلال‌ها و چه شاهدها،گواه‌ها و برهان‌هائی را علیه نظر ما مطرح خواهد کرد.

در این حالت می‌توان برخی پاسخ‌های موثر به استدلال‌های ممکن مخالف را از پیش در استدلال‌های خود بگنجانیم و به اصطلاح منطقیون قدیم «برهان رفع دفع مقدر» را به کار گرفته و دلایل باطل بودن استدلال‌های ممکن مخالف را پیش از طرح مطرح کنیم.

با این شیوه، اگر معتدل و متناسب به کار گرفته شده و بحث را از مجرای اصلی خود منحرف نکند، می‌توان بر مخالف پیشدستی و او را تا حدی خلع سلاح کرد.

پیش از ورود به هر بحثی بهتر است یک بار با نگاه انتقادی به ادعاهای و دلایل خود بنگریم و بکوشیم تناقض‌های ممکن احتمالی را در نظر خود کشف و رفع کنیم.

آموزش آکادمیک منطق از هدف‌های اصلی این مجموعه گفتارها نیست اما در پایان گفتار پنجم به پرسش یکی از دوستان در باره انواع قیاس پاسخ داده و تعریفی مقدماتی و ساده از برخی انواع قیاس ارائه می‌دهم. علاقمندان به اطلاعات بیش تر در این مورد می‌توانند به کتاب‌های منطق از جمله کتاب مبانی استدلال نوشته دیوید کانوی و رانلد مانسون که به فارسی هم ترجمه شده مراجعه کنند

قیاس  تحلیلی  Deduction

در این نوع استدلال نتیجه در مقدمه‌ها نهفته است،نتیجه از مقدمه استخراج می‌شود، برای اثبات نتیجه نیازی به ارجاع به مولفه‌های بیرون از استدلال نیست و اگر استدلال از استحکام منطقی برخوردار بودن و مقدمه‌ها درست باشند نتیجه ضرورتا درست است.

انواع استدال تحلیلی

استدلال  Categorical  در فارسی به قیاس حملی، قیاس بی شرط و قیاس قطعی ترجمه شده است،

در این نوع استدلال دو مقوله با هم مرتبط یا ارتباط دو مقوله انکار می‌شود.

این نوع قیاس می‌تواند کلی باشد چون

«همه سیاستمداران فرصت طلب‌اند»

الف سیاستمدار است،

پس

الف فرصت‌طلب است.

همین استدلال را می‌توان در وجه سلبی آن نیز مطرح کرد

هیچ سیاستمداری فرصت طلب نیست...و الی اخر

استدلال Categorical می‌تواند جزئی باید چون

«برخی سیاستمداران فرصت طلب اند»  و الی اخر

قیاس Conditional یا شرطی

قیاس شرطی اغلب با ترکیب « اگر... پس... » ساخته می‌شود

در این نوع قیاس اگر شرط درست باشد  نتیجه شرط منطقا درست است

اما گر شرط درست نباشد نتیجه می‌تواند هم باطل باشد هم به دلایل دیگری صادق

به این مثال توجه کنید

اگر آقای ب رئیس جمهور شود شکاف فقر و ثروت افزایش می‌یابد»

بر اساس این استدلال ریاست جمهوری ب به افزایش شکاف فقر و ثروت منجر می‌شود اما این شکاف می‌تواند افزایش یابد بی آن که آقای ب رئیس جمهور شود.

استدلال Disjunction یا انفصالی

این نوع استدلال با ترکیب « این   یا آن   یا هیچ کدام»  ساخته می‌شود   

در این قیاس یکی از الترناتیو‌ها درست و دیگری غلط است و هر دو نیز می‌توانند نادرست باشند اما هر دو نمی‌توانند درست باشند

به عنوان مثال

یا در خانه می‌مانیم یا به سینما می‌رویم

پذیرش یکی از آلترناتیوها به معنای ابطال دیگری است اگر خانه بمانیم به سینما نمی‌رویم اما ممکن است هر دو کار انجام ندهیم.

برهان خلف

گاهی برای اثبات یک ادعا نقیض آن ادعا را رد کرده و از ابطال نقیض صدق مطلوب را نتیجه می‌گیرند.

برهان خلف در مواردی کاربرد دارد که دو گزاره با یک دیگر تناقض داشته و فقط یکی از این دو درست باشند.

در این حالت هر گزاره ای که باطل شود به معنای صدق گزاره دیگر است.

برهان خلف را در موردی که امکان نادرست بودن هر دو گزاره وجود دارد نمی‌توان به کار برد.

در این حالت ابطال یک گزاره به معنای صدق دیگر نیست.

 

 

 

با فرستادن انتقادها، نظریات و پیشنهادها ما را در ارتقا این گفتارها یاری دهید

متشکرم