به گفتار سوم از مجموعه گفتارهای هنر و شیوه های بحث و گفت و گو خوش آمدید.
در این گفتار طرحی موجز از تحول معناها و کارکردهای رتوریک تا جبر استدال قوی و گفتمان خردمندانه یورگن هابرماس مطرح شده و با توضیح کاربردهای دیالتیک سقراطی در بحث های دوران ما و تبیین برخی تفاوت ها بین استدال های تحلیلی و ترکیبی بحث را دنبال خواهیم کرد.
در گفتاری جداگانه با عنوان پیوست گفتار سوم، نقد انتقادها ، به انتقادها و پیشنهادهائی می پردازم که در باره گفتارهای اول و دوم مطرح شده اند.
در ان گفتار یکی دو استدال منتقدان را به عنوان نمونه با معیارهائی خواهم سنجید که در شیوه های بحث و گفت و گو مطرح شده یا خواهند شد.
در گفتار نخست از جمله گفته شد که:
- شیوه های تنظیم، بیان و ارائه بهتر نظریات و عقاید در بحث ها
- روش های ساخت، تدوین و بیان استدلال های قوی و موثر
- راه های نقد و تحلیل استدلال های مخالف
معیارهای ارزیابی استدلال خود و دیگران،تحلیل زبان و رتوریک مدرن و پسا مدرن در سیاست، مذهب، مباحث اجتماعی و در رسانه های مکتوب و غیرمکتوب
از مهم ترین مباحثی است که در مجموعه گفتار شیوه های بحث و گفت و گو مطرح خواهند شد.
در گفتار دوم پیدائی رتوریک و نقش سوفسطائیان را در این عرصه روایت کرده و گفتم که برخی متفکران آتنی قرن های پنجم و چهارم پیش از میلاد رتوریک را
- دانش متقاعد کردن مخاطبان
- دانش تاثیر گذاری بر مخاطب از طریق استدلال و بهره گیری از نشانگان شنیداری، دیداری و ساخت نحوی زبان
- دانش به کارگیری صحیح، دقیق و خوش آیندِ زبان و فنون سخنوری
تعریف می کردند اما این تعریف ها به تدریج و تا دوران ما متحول شده اند.
افلاطون با نقد رتوریک سوفسطائیان دیالتیک سقراطی یا کشف حقیقت بر بستر پرسش و پاسخ های هدایت شده را مطرح کرد و این شیوه بحث را در برخی از آثار مهم فلسفی خود به کار گرفت.
ارسطو با تدوین و وضع منطق شیوه های بحث را تکامل داد اما دیالتیک سقراطی نیز به عنوان یکی از شیوه های موثر بحث و گفت و گو تا دوران ما برجای مانده است.
نمونه هائی از کاربرد دیالتیک سقراطی را در دوران ما :
- در بازپرسی از شاهدان، مطلعان و متهمان در دادگاه ها،
- در بازجوئی از متهمان،
- در برخی نشست های آموزشی مدارس و دانشگاه ها
- و در برخی مناظره ها و مصاحبه های سیاسی و غیر سیاسی
می توان دید.
دیالتیک سقراطی در ترکیب با شیوه های دیگر، و نه به تنهائی، می تواند ما را در بحث ها یاری کرده و نادرستی نظر و استدال مخالف را اثبات کند.
مهارت برخی وکلای دادگستری و برخی متخصصان بحث و مناظره در شیوه پرسش و پاسخ هدایت شده تا حدی است که می توانند شاهد یا مخالف را به تدریج و غیرمستقیم به انکار شهادت یا نظر خود و به پذیرش نظری مغایر با نظر خود هدایت کنند.
سه مولفه اصلی دیالتیک سقراطی:
- طرح پرسش هائی که پاسخ بدان ها می تواند به کشف حقیقت های پنهان یا ناگفته منجر شود،
- هدایت مخالف بدین سوی که تناقض ها را در ادعاها و استدال های خود دریافته و بپذیرد،
- نشان دادن ناسازگاری ادعاها ، دلایل و شواهد طرف مقابل بحث با یک دیگر و با واقعیت،
سه مولفه اصلی دیالتیک سقراطی یا شیوه پرسش و پاسخ هدایت شده است.
مهارت در به کارگیری این مولفه ها می تواند به کشف حقیقت پنهان شده یا ناگفته منجر شده و درستی نظریات و دلایل پرسش کننده را به مخاطبان نشان داده و اثبات کند.
پرسش و پاسخ هدایت شده امکان می دهد که مخالف خود را به سمت و سوئی هدایت کنیم که به نظر ما نزدیک و از نظر خود دور شده و در پاسخ به پرسش های ما ناخواسته دلایل، شواهد و گواه های خود را نفی کند.
صفت «هدایت شده» در ترکیب «پرسش و پاسخ هدایت شده» بدین معنا است که پرسش ها نه تصادفی و فی البداهه، که بر بستر طرح و استراتژی از پیش تنظیم و طراحی شده ای مطرح می شوند که پیش از بحث و بر مبنای شناخت نظر، دلایل و استدال های مخالف طراحی شده اند.
در بحث با نظر مخالف به ترکیبی از شیوه های گوناگون نیازمندیم و در گفتارهای آینده در باره ترکیب شیوه پرسش و پاسخ هدایت شده با دیگر شیوه ها سخن خواهیم گفت.
برخی دولتمردان که در مناظره ها و مصاحبه ها پرسش های از نظر خود نامطلوب را نه با پاسخ که با پرسش دیگری پاسخ می دهند نیز می کوشند تا با بهره گیری از برخی راهکارهای شیوه پرسش و پاسخ هدایت شده مخاطبان را از موضوع اصلی منحرف و روند مصاحبه یا مناظره و بحث را به سود خود تغییر دهند.
در این ترفند از وجه مشترک لفظی یا معنائی دو پرسش با موضوع های متفاوت، به عنوان پل گذر از پرسش اصلی به پرسش منحرف کننده بهره می گیرند.
اقای احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، در مصاحبه با رسانه های غیر ایرانی و در مناظره با رقیبان خود به افراط از این ترفند بهره گرفته است.
به عنوان مثال او در چندین مصاحبه در پاسخ به این پرسش که:
> به چه دلایلی هولوکاست را انکار می کنید؟
به جای ارائه دلایل خود در این مورد پرسید:
> اگر هولوکاست رخ داده باشد چه دولت و کشوری ان را اجرا کرده است؟
یا:
> آوارگان فلسطینی چه نقشی در هولوکاست داشته اند؟
در طراحی دو پرسش جدید از واژه «هولوکاست» به عنوان وجه مشترک پرسش اصلی و دو پرسش انحرافی بهره گیری شده است.
دو سوال انحرافی به طور ضمنی و تلویحی دولت آلمان نازی را به هولوکاست و دولت اسرائیل را به آواره کردن فلسطینی ها متهم می کنند .
ادعای ضمنی هر دو سوال از پشتیبانی حقایق و داده های عینی و دانش عمومی برخوردار است که حق را به پرسنده می دهند اما با طرح این دو سوال، سوال اصلی، دلایل انکار هولوکاست، از بحث حذف می شود.
ترفند بهره گیری از پرسش و پاسخ هدایت شده برای گریز از پرسش نامطلوب تاثیر کوتاه مدت داشته و مخاطبان سرانجام با پی بردن به ساخت ترفند به پرسش اصلی برمی گردند هرچند مخاطبانی با آگاهی اندک از شیوه های بحث یا مخاطبانی که بحث را نه تلاش همکارانه برای کشف حقیقت که نبرد دو سوی بحث تعریف می کنند، گمان خواهند کرد که طرح پرسش انحرافی جوابی دندان شکن به پرسش اصلی بوده است.
در برابر این ترفند مخاطب یا سوی دیگر بحث نیز می تواند با مسکوت گذاشتن پرسش انحرافی، که معمولا تحریک کننده و برانگیزاننده بیان می شود، به موضوع اصلی بازگردد هرچند این بار بهتر است که پرسش اصلی را در قالبی دیگر و با افزودن برخی عناصر نو و دلایل تازه مطرح کرده و از وسوسه افشاء و آشکار کردن ترفند نادرست رقیب خود پرهیز کند چرا که این بحث نیز می تواند توجه مخاطبان را از پرسش اصلی برگرداند.
در گفتارهای پیشین اشاره شد که ارسطو با نقد رتوریک و با برشمردن سه شاخصه اصلی «بدعت، تنظیم و سبک» برای آن منطق کلاسیک را تنطیم و قواعد ساخت و ارزیابی انواع استدال را تدوین کرد.
متفکران رم باستان رتوریک را از یونانیان به ارث برده ، آن را به خدمت تعلیم و تربیت گرفته و به 5 بخش:
- ابداع Invention
- سامان دهی و تنظیم Arrangment
- سبک Style
- حافظه Memory
- ارائه Delivery
تقسیم کردند.
از منظر آنان
ابداع : مباحثی چون کشف و انتخاب داده های مرتبط با گزاره و استدال،
تنظیم : مباحثی چون ساماندهی داده ها،
سبک: مواردی چون زبان، لحن، کلمات و عبارت ها را در بر می گرفت و حافظه و خاطره : به نگه داری موارد مهم در ذهن
ارائه: به زبان بدن و چهره
برمی گشت.
سه گانه «منطق، گرامر یا نحو و رتوریک» از هنرهای هفتگانه ای بود که به شهروندان آزاد رم باستان می آموختند.
رتوریک در اروپای قرون وسطا به خدمت مذهب گرفته و به آموزش فنون خطابه و وعظ محدود شد.
در فرهنگ و تمدن اسلامی نیز آموختن مبانی پنجگانه
*برهان*،
*جدل*،
*خطابه*،
سفسطه و مغلطله
شعر
از آموزه های مدارس آن روزگار بود.
در قرن شانزدهم میلادی دو بخش ابداع و سامان دهی از رتوریک جدا و رتوریک به زبان ، سبک و ارائه محدود شد .
این برخورد که به معنای جدا کردن روند کشف حقیقت از فرآیند بیان و ارائه حقیقت بود، به طرح پرسش ها و مسائل دشواری در فلسفه، منطق و متدولوژی علوم منجر شد.
استدال تحلیلی و ترکیبی
پیش از ادامه این مبحث ناگزیریم که تعریفی موجز از دو اصطلاح گزاره و استدال تحلیلی و گزاره و استدال ترکیبی ارائه دهیم.
در باره تعریف گزاره و استدال در گفتارهای آینده سخن خواهیم گفت اما این جا کافی است تا اشاره کنیم که گزاره و استدال را از منظری می توان به
تقسیم کرد.
گزاره و استدال تحلیلی گزاره و استدالی است که نتیجه در تعریف یا در مقدمه حضور داشته و نتیجه از تعریف یا از مقدمات استنتاج یا استخراج شود.
در گزاره و استدال تحلیلی صدق تعریف یا مقدمات، برهان صدق نتیجه است بدین معنا که اگر تعریف یا مقدمات درست و معتبر باشند نتیجه بالضروره درست و معتبر است.
ساخت و فرم گزاره و استدال تحلیلی از زبان، محتوا و معنا مستقل بوده و نتیجه این گزاره ها و استدال ها قطعیت دارند.
گزاره و استدال تحلیلی را می توان به علائم مجرد و انتزاعی برگرداند و بر اساس رابطه منطقی بین عناصر گزاره و استدال، تحلیل و ارزیابی کرد.
درستی یا نادرستی و اعتبار گزاره و استدال تحلیلی نه به ارزیابی معنا و محتوا که به سنجش استحکام منطقی صورت و فرم گزاره و استدال وابسته است.
ریاضیات مهم ترین عرصه کاربرد استدال تحلیلی است
برای نمونه یکی دو گزاره و قیاس تحلیلی را در نظر می گیریم
انسان حیوان ناطق است.
سقراط انسان است.
پس:
سقراط حیوان ناطق است.
یا:
همه حیوان های ناطق انسان اند.
سقراط حیوان ناطق است.
پس
سقراط انسان است.
یا
همه انسان ها می میرند.
سقراط انسان است.
پس
سقراط می میرد.
هر سه استدال تحلیلی گفته شده را می توان در یک فرم واحد نشان داد:
A-----------B
S-----------A
پس:
S----------B
اما گزاره و استدال ترکیبی گزاره و استدالی است که در آن نتیجه در تعریف یا مقدمه نهفته نیست و بالضروره از آن استتتاج یا استخراج نشده است.
گزاره و استدال ترکیبی از قطعیت گزاره و استدال تحلیلی بی بهره است. به عنوان مثال استقراء، که در ان از جزء به کل می رسند، از انواع استدال ترکیبی است.
در استقراء نتیجه بررسی در باره تعدادی از موارد یک موضوع به همه موارد تعمیم داده می شود. اغلب گزاره ها و قوانین در علوم تجربی بر استقراء بنا می شوند. به عنوان مثال:
آب های آزمایش شده در 100 درجه در ارتفاع سطح دریا می جوشند.
همه آب ها در 100 درجه در ارتفاع سطح دریا می جوشند
محتویات این ظرف آب است
پس
محتویات این ظرف در 100 درجه حرارت در ارتفاع سطح دریا می جوشد
.
اعتبار و صدق گزاره همه آب ها در 100 درجه در ارتفاع سطح دریا می جوشند، به قطعیت گزاره همه انسان ها حیوانات ناطق هستند، نیست .
ناطق بودن انسان از تعریف انسان استخراج شده است اما جوشیدن آب در 100 درجه نه از تعریف آب که از آزمایش ناقص، آزمایشی که همه موارد در آن لحاظ نشده ، نتیجه گیری شده است. ما همه آب های دنیا را آزمایش نکرده ایم اما نتیجه چند آزمایش را به همه آب های دنیا تعمیم داده ایم.
دیوید هیوم، فیلسوف انگلیسی، با استناد به قطعی نبودن گزاره و استدال ترکیبی کلیت و قطعیت قوانین علمی و حتی صدق کلی اصل علیت را انکار و امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، در پاسخ به او «مقولات از پیشی» را مطرح کرد.
در گفتارهای آینده در باره گزاره ها و استدال های تحلیلی و ترکیبی و تمثیلی و دیگر انواع استدال به تقصیل سخن خواهیم گفت. مختصر تعریف هائی که در این جا ارائه شد تنها در حدی است که ما را در فهم ادامه بحث در باره سرنوشت رتوریک از قرن شانزدهم، از دکارت به بعد، یاری کند.
رنه دکارت با «شک دستوری» در صدق همه گزاره ها بر آن بود که تنها حقایق بدیهی، گزاره های معتبر، پذیرفتنی و قطعی هستند .
از منظر او شک کردن در اعتبار و درستی گزاره های غیر بدیهی، بر فعل اندیشیدن، چون یک حقیقت بدیهی و قطعی، دلالت می کند و از فعل اندیشیدن می توان وجود اندیشنده را نتیجه گرفت. دکارت با گزاره «من فکر می کنم، پس من هستم» آغاز کرد.
از منظر دکارت و برخی متفکران همزمان با او تنها استدال های تحلیلی قطعیت داشته و پذیرفتنی بودند. اما معیار قطعیت در دیدگاه دکارت منطق را به منطق صوری و گزاره منطقی و استدال را به یکی از انواع آن، استدال یا قیاس تحلیلی، تقلیل می داد.
انسان ها در علوم و در بحث های روزمره از دیگر انواع استدال از جمله استدال های ترکیبی و به ویژه استقراء بهره می گیرند .
بسیاری از مباحث از جمله ارزش ها و نظریه ها را در علوم تجربی، علوم اجتماعی و سیاسی نمی توان با منطق صوری و استدال تحلیلی اثبات یا رد کرد. اغلب قوانین علمی نیز بر بستر منطق غیر صوری کشف و با استدال های ترکیبی غیرصوری اثبات می شوند.
نظریات دکارت از زمینه های پیدائی مکتب پوزیتیویزم منطقی بود. در این مکتب هر گزاره یا حکمی که در قالب منطق صوری و قیاس ترکیبی قابل اثبات یا رد نیست، بی معنا است ، گزارهائی از این دست ارزشی معادل داشته و اعتبار آن ها نه با استدال عقلانی که با عواملی دیگر از جمله زور یا فایده عملی تعیین می شود.
بی بستی از این دست که ارزش انتخاب هائی بین قتل آدمیان یا حرمت جان آدمی یا انتخاب بین دموکراسی و استبداد را یک سان تلقی می کند، نقد فلاسفه بعد از دکارت را برانگیخت و کوشش آنان را برای بازسازی و بسط تعریف های قدیمی تر رتوریک و تبیین عقلانی و منطقی گزاره های غیر صوری زمینه سازی کرد.
انسان ها در جامعه در باره اخلاق و عدالت نیز استدال می کنند. از منظر پوزیتیویزم منطقی این گونه استدال ها را نمی توان در قالب قیاس تحلیلی و منطق صوری بیان و ارزیابی کرد اما یک متفکر آمریکائی انگلیسی تبار به نام Toulmin Estefan با بررسی شیوه های استدال در باره اخلاق و یک متفکر بلژیکی به نام Heim Perelman با بررسی شیوه های استدال در باره عدالت، انگاره ها و الگوهای استدلال موثر را در این دو عرصه استخراج و تدوین کردند.
مارشال مک لوهان در سال 1951 در رساله دکترای خود با عنوان «عروس مکانیکی: فولکلور انسان صنعتی» کارکردهای رتوریک را در فرهنگ عامه و رسانههای جمعی بررسی کرد.
*یورگن هابرماس*، فیلسوف بزرگ آلمانی، نشان داد که انسان ها در ارتباط با یک دیگر و در کنش ارتباطی و کنش گفتمانی، پیش فرض هائی را پذیرفته اند از جمله این که برای اثبات نظریات و گزاره های خود و برای قانع کردن مخالفان نظر خود به توضیح عقلانی و بحث و استدال متوسل شوند نه به زور یا فریبکاری و دروغ ..
از منظر پوزیتیویزم منطقی تنها استدال های تحلیلی و از نظر دکارت تنها حقایق بدیهی یا گزاره هائی که با استدال و قیاس تحلیلی از حقایق بدیهی استنتاج می شوند معتبر اند . با این برداشت گزاره هائی را که حاوی ارزش ها هستند نمی توان اثیات یا رد کرد و اعتبار این گزاره ها یک سان است
هابرماس با تدوین استانداردهای کنش ارتباطی در حوزه عمومی معیارهائی برای عتبار گزاره های ارزشی ارائه داد.
از نظر هابرماس گزاره ارزشی هنگامی معتبراست که همه کسانی که نتیجه گزاره بر آن ها تاثیر می نهد، بتوانند آگاهانه و آزادانه ۀن گزاره ارزشی را در گفت و گو و گفتمان خردمندانه، بپذیرند .
«پذیرش آگاهانه و آزادانه جبر استدال قوی در گفتمان انتقادی و خردمندانه» معیار اعتبار گزاره های ارزشی است.
در باره معیارها و استانداردهای بحث ، گفت و گو و گفتمان خردمندانه از منظر یورگن هابرماس در گفتارهای آینده بیش تر سخن خواهیم گفت.
بر بستر پژوهش هائی از این دست جدا کردن دو بخش ابداع و سامان دهی از رتوریک و محدود کردن رتوریک به سه بخش سبک و زبان و ارائه، که در قرن 16 رخ داد، از میان برداشته شد.
در دهه های اخیر دامنه کاربرد رتوریک به نقد و نظریه ادبی، مبحث ارتباطات و رسانه، فلسفه، هرمنوتیک، دین، علوم اجتماعی و انسانی و حتا معماری بسط یافت
و
رتوریک تمامی عرصه هائی را در بر گرفت که اندیشه آدمی در آن ها معنا تولید و معنا را در ارتباط با دیگران بدان ها منتقل می کند.
برخی متفکران معاصر رتوریک را نوعی از ارتباط معنایی می دانند که از شیوه های استدلال، زبان، چالش های لفظی، ساخت و بافت متن و نوع رسانه ارتباطی تاثیر می پذیرد.
رتوریک کلاسیک بر قانع کردن و اقناع مخالف بر بستر استدال تاکید داشت اما از منظر برخی متفکران معاصر اقناع به حوزه ارتباط بین انسان ها وابسته است و ارتباط تابعی است از رمزها و قراردادهای ارتباطی و معنای گزاره ها.
در چند دهه اخیر آثار گوناگونی نیز در پاسخ بدین پرسش ها که معنا چگونه شکل می گیرد و چگونه منتقل می شود؟ منتشر شده اند.
سرنوشت رتوریک از آغاز تا کنون معناها، کاربردها و کارکردهای آن را توضیح می دهند. اغلب مفاهیم و شیوه هائی که در گفتارهای آینده مطرح خواهند شد، از رتوریک معاصر، منطق و دیالکتیک استخراج شده اند.
با ارسال انتقادها، نظریات و پیشنهادهای خود ما را در ارتقاء این گفتارها یاری دهید