English
از بالاترین
رادیوها
شرکت کنندگان
مجموعه‌ها

چرا گرایش جنسی متفاوت با اکثریت جامعه این همه حساسیت‌برانگیز است؟ باورهای شما درباره گرایش جنسی افراد جامعه از کجا ریشه می‌گیرد؟ آیا آگاه شدن از گرایش جنسی دوست و همکارتان تاثیری روی رابطه شما با آن‌ها می‌گذارد؟ حداقل در ۷۶ کشور جهان قوانینی اجرا می‌شود که در آن روابط مبتنی بر هم‌جنس‌خواهی جرم شناخته می‌شود. ایران نیز یکی از آن کشورهاست. اما واکنش مردم ایران درباره مسئله دگرباشان جنسی چیست؟ بعضی از فعالین این حوزه بر این باورند که عمده‌ترین مسئله‌ای که جامعه دگرباشان جنسی با آن روبه‌رو هستند برخورد خانواده‌ها و نگاه منفی افکار عمومی جامعه ایران است. در این برنامه با حضور فعالین حقوق دگرباشان جنسی درباره این مسئله بحث خواهیم‌کرد.

نظرات

اگر می‌خواهید با نام مستعار نظر بدهید، پس از نوشتن نظر، نام مستعار خود را در بخش name وارد کنید، سپس گزینه I'd rather post as guest را انتخاب کنید. در این حالت هر آدرس ایمیل دلخواه (مانند a@b.com) را می‌توانید وارد کنید.

متن برنامه

در ۷۶ کشور جهان روابط هم جنس خواهانه طبق قانون ممنوع است و برای هم جنس‌خواهان مجازاتهایی در نظر گرفته شده است. در ایران هم همجنس خواهی طبق قانون جرم است. در برنامه امروز به نگاه مردم ایران به هم جنس خواهان یا دگرباشان جنسی می‌پردازیم. و به این پرسش خواهیم پرداخت که چرا گرایش جنسی متفاوت بخشی از جامعه، این قدر حساسیت برانگیز است.

میمانان امروز ما مهناز قزلّو‌ فعال حقوق بشر، پژوهشگر و دبیر سازمان فرانرم‌گرایان «ماناو» که نهادیست در حمایت از جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی (همجنس گرایان - دوجنس گرایان و ترنس ها) و آرشام پارسی از فعالان حقوق دگرباشان ایرانی و بنیانگذار گروه اینترنتی رنگین کمان است.

خانم قزلو چرا گرایش جنسی افراد در جامعه ایران تا این اندازه حساسیت برانگیز است؟

مهناز قزلّو: با سلام به شما و بینندگان گرامی،‌ اگر به ساختار جامعه ایران نگاه کنیم خیلی چیزها، بحث برانگیز، تابو ، خلاف سنتهای جامعه و ممنوع است. بحث سکسوآلیته یا جنسیت هم یکی از این بحثها است؛ طبق سنت غالب در جامعه فرهنگی ما این موضوع هم یک منطقه ممنوعه است که هر کسی حق پاگذاشتن بدان را ندارد. سیستم حکومتی هم در این میان نظرگاه و دیدگاه خاص خود را ازطریق چارچوبهای فرهنگی،‌ آموزشی و رسانه‌ها و حتی مواد درسی دانشگاهی القاء می‌کند و توسعه می‌دهد. و جنسیت را در قالب منطقه ممنوعه و تابو قرار می‌دهد. در جامعه ما تنها همجنسگرایی و دگرباشی جنسی ممنوع و تابو نیست؛ بلکه حتی رابطه بین یک مرد و زن نیز در خارج از چارچوب ازدواج، ممنوع است.

ندیری: اما حساسیت نسبت به همجنسگرایی بسیار بیشتر از سایر تابو ها است؛ به طوری که فرد از خانواده و جامعه نیزطرد می شود.

قزلّو: بله درست است ما سنتها و فرهنگهای ممنوعه داریم و مواردی نیز مانند شبکه‌های اجتماعی، نوشیدن مشروبات الکلی یا رابطه بین زن و مرد را سیستم از طرق قانونگذاری ممنوع اعلام می‌کند؛ اما مردم این ممنوعیتهای قانونی را نپذیرفته و این کارها را انجام می‌دهند بدون اینکه به ممنوعیت قانونی آن اهمیتی بدهند. اما فقر فرهنگی و فقدان آموزشهای لازم سبب شده است که جامعه ما با شناختن این پدیده انسانی مشکل داشته باشد. و چون آن را نمی شناسد برخورد مناسبی هم با آن ندارد. و نه تنها جامعه، بلکه گاهی حتی خود فرد هم با هویت و گرایش جنسی خود آشنا نیست. این معضل به نظرم به ۴ بخش عمده تقسیم می‌شود. یکی اینکه فرد خود را کامل نمی‌شناسد زیرا سیستم اجتماعی آموزش لازم را در اختیار او نمی‌گذارد و فرهنگ جامعه نیز بسیار سنتی است . مشکلات بعدی هم خانواده،‌ جامعه و حکومت هستند. اما این ۴ دسته از مشکلات، زنجیروار با یکدیگر وابسته و در یک کنش و واکنش با یکدیگر هستند. مدیا هم در ایران دولتی است و در این زمینه به جامعه آموزش نمی‌دهد. این آموزش را هم قطعاً باید خانواده، فرد و جامعه از سیستم بگیرد؛ و چون چنین نیست حتی خود فرد گاهی دچار هموفوبیا است و این گرایش طبیعی هنوز برایش جا نیفتاده است.

ندیری: آقای پارسی، نظر شما در این مورد چیست؟ آیا شما هم فقر فرهنگی و نبود آگاهی را ریشه حساسیت زیاد در مورد همجنسگرایی در ایران می‌دانید؟

آرشام پارسی: ابتدا به بینندگان شما و خانواده‌های دگرباشان سلام می‌کنم. علاوه بر نکاتی که خانم قزلو گفتند؛ بخشی از مشکل هم مردسالاری مذهبی جامعه ایران است. علاوه بر وجود اندیشه و گرایشهای مذهبی در جامعه ایران که در ۱۴۰۰ سال گذشته تأثیرات خود را در فرهنگ و نهاد خانواده و تفکرات فردی و اجتماعی گذارده است؛ و برای همه ما حتی افراد غیر مذهبی، تبدیل به یک مقیاس برای سنجش خوبی یا بدی رفتارها شده است؛‌ مردسالاری هم در این وضعیت تأثیر زیادی گذارده است .به طوری که می‌بینیم معمولاً مردان جامعه ما با لزبینها مشکل خاصی ندارند و کمر به از بین بردن لزبینها نمی‌بندند. ولی در مورد همجنسگرایان مرد چنین نیست و به شدت با آنها مشکل دارند. زیرا همجنسگرایی مردها را توهین به خود و مردانگی خود می‌دانند. خیلی از روشنفکران غیر مذهبی خارج از کشور هم حتی نمی‌توانند همجنسگرایی مردان را بپذیرند؛ زیرا این پدیده را در تضاد با همه ریشه های فکری خود می‌دانند. راه حل تغییر این وضعیت، فرهنگ سازی است. باید به افراد این اطلاعات را عرضه کرد که تفاوت گرایشهای جنسی همانند سایر تفاوتها مانند تفاوت رنگ، زبان، عقاید سیاسی و مذهبی است. اما در جامعه ما به دلیل نبود سیستم منسجم و منظم اطلاع رسانی این مشکل وجود دارد. و چون دولت در این زمینه از طریق رسانه‌ها، سیستم آموزسی و خانواده‌ها کاری انجام نمی‌دهد؛ باید در این زمینه دوچندان کار کرد.

ندیری: خانم قزلو آیا شما هم نظر آقای پارسی در مورد فشار بیشتر بر همجنسگرایان مرد به نسبت همجنسگرایان زن در ایران را قبول دارید؟

قزلّو:‌ ما با دو نوع فشار بر همجنسگرایان مرد و زن روبرو هستیم. اگر به تاریخچه این موضوع نگاه کنیم. دو نظام و سیستم با هویتها و گرایشهای جنسیتی مشکل داشته‌اند؛ ‌یکی نظام سرمایه‌داری و دیگری نظامهای تئوکراسی و مذهبی هستند. زیرا از یکسو تولید مثل سبب تولید انسانهای دیگر و نیروی کار جدید می‌شود و سرمایه و سود بیشتر برای نظامهای سرمایه داری تولید می‌کند. و در نتیجه سرمایه داری به این دلیل با همجنسگرایی مشکل دارد که به طو معمول در آن تولید مثلی صورت نمی‌گیرد و دیگری چارچوب مذهبی و مردسالارانه و پدرسالارانه است که آن نیز با این پدیده مخالف است.

ما زن یا مرد به دنیا نمی‌آییم. درست است که با اندام جنسی زنانه یا مردانه به دنیا می‌آئیم؛ اما پس از تولد ما تبدیل به زن یا مرد می‌شویم. بودش زنانه یا مردانه کاملاً متفاوت است. به پسربچه ها گفته می شود که اسباب بازی تو باید تفنگ یا ماشین باشد و یا لزوماً لباس خاصی را باید بپوشی. و همینطور به دختران آموزش زنانه داده می‌شود. گریه کردن برای دختران خوب است؛ اما برای پسرها بد است. به زنان توصیه می شود که دامن بپوشند. رنگهای پسرانه و دخترانه و رفتارهای آنها با هم متفاوت است. بودش مردانه و زنانه در اینجا شکل می‌گیرد. طبق نظام پدرسالارانه زن تعاریف و کلیشه‌های خاص خود را دارد؛ که اگر از آنها فراتر رود تابوشکنی کرده و نظام را به چالش طلبیده است. زن طبق این تعاریف و کلیشه‌ها دهنده و مرد کننده‌است.

در رابطه دو فرد همجنسگرای مرد، وقتی یکی کننده و فاعل و دیگری دهنده و مفعول می‌شود؛ در قوانین اسلامی مجازات متفاوتی برای آنها در نظر گرفته شده است؛ فاعل به ۱۰۰ ضربه شلاق و مفعول به اعدام محکوم می‌شود. دلیل این تفاوت حکم این است که کلیشه‌های نظام پدرسالارانه شکسته شده است و مرد دهنده دیگر مرد نیست. و از این تعاریف خارج می‌شود و تبدیل به زن می‌شود. زن در یک نظام پدرسالار و مذهبی یک وجود تحقیر شده‌است. و وقتی مردی در این مناسبات خود را در جایگاه دهنده قرار می‌دهد به قدری تحقیر شده که لایق معدوم شدن است. ولی در بخش همجنسگرایانه زنان موضوع متفاوت است. بودش مردانه در نظام پدرسالارانه یک ارزش است و به این دلیل اگر یک زن مثل یک مرد لباس بپوشد؛ نه تنها مورد تحقیر و تمسخر قرار نمی‌گیرد بلکه گاهی مورد ستایش هم قرار می‌گیرد. اما اگر مردی لباس زنانه بپوشد مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌گیرد. مرد بودن ارزش است زیرا فاعل و کننده است و این کلیشه‌ها سبب این رفتارهای متفاوت نیز می‌شود.

ندیری:‌ پس شما هم موافقید که چون مردهای همجنسگرا به ارزشهای نظام مردسالار خیانت کرده اند؛ بیشتر از زنان همجنس گرا تحت فشار قرار می‌گیرند؟

قزلّو: بله در یک چیز هر دو مشترک هستند و به طور معمول در هر دو رابطه تولید مثلی صورت نمی گیرد؛ اما همجنسگرایی مردانه کلیشه‌های نظام مردسالار را می‌شکند و به این دلیل شدت برخورد و مجازات در مورد آنها بیشتر است؛ هرچند که در قانون مجازات اسلامی در نهایت برای زنان همجنسگرا هم مجازات مرگ در نظر گرفته شده‌است؛‌ یعنی اگر سه بار مساحقه تکرار شود فرد به مرگ محکوم می‌شود.

ندیری: آقای پارسی شما اگر در این مورد نظری دارید بفرمائید

پارسی: من هم با توضیحات ایشان موافقم. همانطور که گفتند در قانون مجازات اسلامی برای همجنسگرایان مرد در مرحله اول اعدام درنظر گرفته شده است؛ اما برای زنان تا سه بار ۱۰۰ ضربه شلاق و نهایتا اعدام درنظر گرفته شده است . اگر به احکام اسلام نگاه کنیم این نوع رفتار به این دلیل است که زن همجنسگرا تا سه بار مجازات می شود به این امید که تغییر روش دهد و دوباره سرویس دهی به مردان را شروع کند و نهایتاً وقتی که از تغییر او نا امید می شوند؛ به مرگ او حکم می‌دهند. اما در مورد مردان همجنسگرا چون فرد از همان ابتدا به قبیله مردان توهین کرده است؛ مستحق مرگ است. اما به نظر من تمام جامعه دگرباشان جنسی ایران دچار مشکل هستند و از همان ابتدا با واژه هایی مانند “اوا خواهر” و “سوسول” تحقیر می شود و فشار زیادی متحمل می‌شوند. زنان همجنس گرا هم در بسیاری از موارد به دلیل زن بودن ناچار به ازدواج می‌شوند و حتی در مقابل پدر و مادر و خواهر و سایر بستگان نمی تواند مقاومت کند. در اینگونه مواقع حتی زنان دیگرهم طرفدار حقوق مردان می‌شوند و او وادار به ازدواج و حتی فرزند‌آوری می‌شود. دوجنسگرایان ایرانی هم بسیار تحت فشار هستند و از سوی هر دو جامعه طرد می‌شوند. همجنسگرایان آنها را دگرجنسگرا می‌دانند و دگرجنسگرا ها هم آنها را همجنسگرا می‌دانند و به این ترتیب از هر دو جامعه طرد می‌شوند. و حتی کسانی که تغییر جنسیت می‌دهند هم دچار مشکل هستند. اگر مردی تبدیل به زن شود؛ در نظر جامعه شرم آور است و آنها و خانواده‌هایشان دچار مشکل می‌شوند؛ تنها دخترانی که تبدیل به پسر می‌شوند؛ قدری وضعیت بهتر و در جامعه پذیرش بیشتری دارند. اما آنها هم برای ازدواج دچار مشکل می‌شوند؛ زیرا خانواده دختر خواهند گفت که او روزی دختر بوده است. همه این مشکلات ریشه در فرهنگ ما دارد که حل آن دشوار است.

ندیری: انکار، نپذیرفتن و بیماری دانستن گرایش جنسی متفاوت، چقدر بر این مشکلات فرهنگی تأثیر می‌گذارد؟

قزلّو: تفاوت بزرگی بین کشورهای پیشرفته و ایران در این زمینه وجود دارد. در ایران موضوع، تلاش برای به رسمیت شناخته شدن همجنسگرایی نیست. بلکه مسأله در وهله اول شناخت و آموزش در این مورد و مهمتر از آن مبارزه علیه اعدام همجنسگرایان است. فاصله بسیار زیادی اینجا وجود دارد. در کشورهای مدرن همجنسگرایان می‌توانند ازدواج کنند و با استفاده از تکنولوژی‌های مدرن فرزند داشته باشند و به لحاظ حقوق اجتماعی، ارث و شغل به دنبال احقاق حقوق خود هستند. اخیرا هم تعداد دیگری از ایالتهای آمریکا همجنسگرایی را به رسمیت شناخته‌اند. اما در ایران مسأله انکار همجنسگرایی و معدوم کردن آنها است. حتی موضوع با تلقی بیمارگونه داشتن از همجنسگرایی هم متفاوت است؛‌ زیرا حتی در کشورهایی که همجنسگرایی را بیماری می‌دانند؛ حداقل فرد بیمار را اعدام نمی‌کنند. یا با شلاق و زندان و تجاوز در زندانها روبرو نیست. اما در ایران حکومت به طور سیستماتیک همجنسگرایی را انکار می‌کند و این انکار را در جامعه و خانواده نیز بازتولید می‌کند. تا حدی که می‌شنویم که خانواده‌ای فرزند همجنسگرای خود را در وان حمام خفه کرده‌اند و یا در یکی از شهرهای شمالی پدری خود و پسر همجنسگرایش را به آتش کشیده‌است. زیرا این پدیده را منحوس و شیطانی می‌دانند.

ندیری: آقای پارسی با توجه به اینکه شما در سازمان همجنسگرایان ایرانی به خانواده‌ها مشاوره می‌‌دهید؛‌ در این مورد چه نظری دارید و چه تجربه‌هایی با خانواده‌ها در این زمینه داشته‌اید؟

پارسی: ساده‌ترین روش برخورد با هر پدیده انکار آن است. من قبلاً هم گفته‌ام دلیلی که احمدی نژاد در آن اظهار نظر معروفش وجود همجنسگرایان را انکار کرد؛ این بود که تمایلی به تداوم بحث نداشت. مسلماً ایشان می‌دانست که در ایران همجنس گرا وجود دارد. اما انکار اولین و ساده ترین برخورد با این پدیده است. همانطور که اگر فردی به پدر و مادری بگوید دخترشان دوست پسر دارد؛ نخستین پاسخ مسلماً انکار است. ما پروژه‌ای به نام پایگاه اطلاع رسانی خانواده‌های دگرباشان داریم و خانواده‌های زیادی در مورد سؤالات و نگرانی‌هایشان با ما تماس می‌گیرند و ما به سؤالات و دغدغه‌هایشان پاسخ می‌دهیم.

از نظر من برای تبدیل انکار به پذیرش این پدیده و حمایت از همجنسگرایان، باید اعتماد به نفس و آگاهی در این مورد داشت . قطعاً همه کسانی که بیننده این بحث هستند؛ تأیید می‌کنند که اولین دغدغه پدر و مادر ها پس از آگاهی نسبت به همجنسگرا بودن فرزندشان، این نیست که چرا در کنار او نبوده‌اند و او را مورد حمایت قرار نداده‌اند؛ بلکه این است که جواب فامیل و آشنایان را چگونه بدهند. یعنی نگران قضاوت دیگران و جامعه هستند. انکار ابتدا وجود ندارد؛ بلکه فرد به دنبال آمادگی برای برخورد با دیگران است. بعد فرد سراغ خودش می‌آید و از خود می‌پرسد که چه گناهی کرده که فرزندش همجنس‌گرا شده‌است. باز اینجا هم موضوع انکار نیست؛ بلکه به دنبال دلیلی برای خودش است. در این مرحله ناراحتی و گریه و نپذیرفتن واقعیت ایجاد می‌شود. به هر حال سالها آرزو داشته که فرزندش ازدواج کند و نوه دار شود و الان همه آرزوهایش را برباد رفته می‌بیند. و بعد باز دوباره به گذشته آن فرزند بر می‌گردد و متوجه می‌شود که همیشه با سایر فرزندانش متفاوت بوده‌است و نهایتاً این را قبول می‌کند و می‌پذیرد. اینجا است که این پدر و مادر می‌توانند با پاسخ دادن به بستگان و آشنایان تغییر فرهنگی ایجاد کند. و از فرزندشان حمایت کنند. دلیل تلقی بیماری از این پدیده ها این است که ما هرچه را که نمی‌شناسیم؛ بیماری می‌پنداریم. همانطور که شما هم گفتید از سال ۱۹۹۰ همجنسگرایی از لیست بیماری‌های سازمان بهداشت جهانی حذف شد و خیلی از کشورها هم امروزه چنین دیدی در مورد همجنسگرایی ندارند؛ حتی موضوع پذیرش دگرباشان جنسی تبدیل به ملاکی برای میزان اعتقاد به حقوق فردی و اجتماعی انسانها شده‌است. در مناظره‌های انتخاباتی هم موضع کاندیداها در این مورد پرسیده می‌شود؛ زیرا مسأله بسیار مهمی است. خیلی وقتها ممکن است افرادی خود را مدافع حقوق بشر بدانند اما حقوق انسانها را نپذیرند. یک نکته هم مهم است که دگرباشان جنسی در همه جامعه منتشرند. در مشاغل مختلف و گرایشهای سیاسی و اجتماعی متفاوت دگرباشان دیده می‌شوند. ما دگر باش مجرد، دگرباش ازدواج کرده، دگرباش باخدا و مذهبی و دگرباش غیرمذهبی و بی خدا داریم و نمی‌توانیم این پدیده را در بخشی از جامعه محدود کنیم.

ندیری: در ایران قوانین ضد همجنسگرایی وجود دارد. حکومت و رسانه‌های داخل کشور هم نقشی در زمینه فرهنگ سازی در زمینه پذیرش همجنسگرایان طبیعتاً ایفا نمی‌کنند؛ پس چگونه می‌توان در این زمینه فرهنگ سازی کرد. خود شما به عنوان سازمانهای مدافع حقوق همجنس‌گرایان در خارج از کشور چه کاری در این زمینه انجام می‌دهید؟

قزلّو: همانطور که اشاره کردید فرهنگ سازی وظیفه حکومتها، نهادهای آموزشی و رسانه‌ها است. اما در کشور ما متأسفانه حکومت نه تنها تن به چنین چیزی نمی‌دهد؛ بلکه آن را جرم تلقی می‌کند. حتی وقتی که در نشست حقوق بشر، ضرورت رعایت حقوق همجنس گراها مطرح می‌شود؛ حکومت تبلیغ می‌کند که غرب به دنبال رواج همجنس بازی در ایران است. اما خوشبختانه به کمک تکنولوژی جدید هم اخبار داخل کشور به سرعت در همه دنیا منتشر می‌شود و هم از طریق شبکه‌های اجتماعی و کارگاه‌های آموزشی مختلف و سایر امکانات به راحتی امکان ارتباط با داخل کشور وجود دارد . همینطور ما با همجنس‌گرایانی که ناچار به مهاجرت از ایران شده‌اند؛ در ترکیه هم ارتباط داریم و در کشورهای اروپائي هم با دوستان همجنس گرا ارتباط داریم و از طریق بحث‌های دو یا چند نفره و جلسات پالتاکی و کارگروه‌ها با هم در ارتباط هستیم . مقالات آموزشی مختلف در صفحات شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود و بسیاری از همجنسگرایان از داخل ایران در این بحثها حضور و مشارکت دارند. حتی در سمینار های مختلف فیلمهایی از داخل ایران در مورد هموفوبیا ساخته و برای ما فرستاده‌اند. البته این فعالیتها نمی‌تواند به اندازه تلویزیونهای سراسری یا آموزشهای مدارس تأثیر گذار باشد. اما ما تلاشهای خود را ادامه خواهیم داد و سعی می‌کنیم مطالب آموزشی را به داخل ایران بفرستیم.

ندیری:‌ فعالیتهای شما و سایر سازمانهای فعال در این تا چه اندازه در ایران تأثیر داشته‌است. ارزیابی شما با توجه به ارتباطاتی که با پناهجویانی که از ایران به خارج از کشور می‌آیند در مورد چیست؟

پارسی:‌ سازمان ما برای کمک به همجنسگرایان و خانواده‌های ‌آنها و همینطور پناهندگانی که به دلیل ترس موجهی که از آزار و اذیت در ایران وجود دارد ؛ از کشور خارج شده‌اند؛ آماده است و خدماتی نیز در این زمینه دارد. همچنین ما همانطور که گقته شد از طریق پایگاه اطلاع رسانی خانواده‌های دگرباشان آماده حمایت، مشاوره و پاسخ به پرسشهای خانواده‌های همجنس گرایان هستیم. همچنین پروژه‌ای هم نام نیکها که شبکه ایدز همجنسگرایان ایرانی است؛ به منظور ارتقای سلامت همجنسگرایان بویژه در مقابل بیماری‌های عفونی مانند ایدز راه‌اندازی کرده‌ایم. همچنین امروزه سازمانهای متعددی آماده کمک به دگرباشان ایرانی هستند و این موضوع بسیار خوشحال کننده‌ای است. زیرا هرچه تعداد این سازمانها زیادتر باشد مردم راحت تر به منابع اطلاعاتی دسترسی خواهند داشت. وقتی که من ۱۷ یا ۱۸ سال داشتم؛ کسی نبود که در مورد احساسها و گرایشاتم با او حرف بزنم و این شرایط بسیار دشواری برای ایجاد کرده بود.به همین دلیل من همیشه در فعالیتهای شخصی و سازمانی‌ام سعی کرده‌ام که این کمبود را جبران کنم و گوش شنوایی باشم برای کسانی که نیاز به مشاوره دارند.البته جامعه امروزخیلی فرق کرده است. جامعه ایرانی در داخل و خارج از کشور نسبت به ۱۰ سال قبل تفاوتهای زیادی دارد. مادرهایی هستند که در زابل از فرزندان همجنسگرایشان دفاع می‌کنند و نمی‌گذارند کسی به آنها آسیبی برساند ؛ اما در مقابل در برخی شهرهای بزرگ، خانواده‌ای تحصیلکرده و روشنفکر فرزندانشان را طرد کرده‌اند. این مسأله و معضل اجتماعی و خانوادگی ما است. در مورد تفاوت سازمانهای موجود هم به نظرم آنها همانند بانکهای مختلف هستند. که هریک سرویسها و خدمات خاص خود را دارند و افراد می‌توانند از آنها استفاده کنند. اما زمانی این سازمانها می‌توانند تأثیرگذار باشند؛ که خود اطلاعات کافی داشته باشند. متأسفانه گاهی می‌بینیم که خود این سازمانها هم اطلاعات دقیق و کاملی در این زمینه ندارند. و این هم متأسفانه یکی از مشکلات فرهنگی ماست. گاهی هم ما شاهد خانواده‌هایی هستیم که فرزند خود را کاملاً پذیرفته‌اند اما باز این سؤال را دارند که آیا هیچ راهی برای تغییر فرزندانشان وجود دارد؟ ‌ من در یک کلمه به آنها می‌گویم خیر باید بپذیرند که راهی وجود ندارد و باید فرزند خود را به همین ترتیب بپذیرند.

ندیری: خانم قزلو شما چشم انداز آینده را چگونه می‌بینید؛ باتوجه به تغییراتی که در زمینه حقوق همجنس گرایان در سطح بین‌المللی ایجاد شده‌ آیا در مورد ایران امیدی به ایجاد تغییرات مثبتی در این زمینه دارید؟

قزلّو: جامعه ایرانی که مورد بحث ماست همواره جامعه مطالبه محوری بوده‌است. نسل جوان ما نه تنها در زمینه سکسوآلیته بلکه در زمینه همه حقوق انسانی و بشری؛ از جهان بیرون تأثیر می‌پذیرد و هرچه ارتباط با جهان مدرن از طریق مسافرت و یا پیشرفتهای تکنولوژیک بیشتر می‌شود؛ این مسأله تأثیرات خاص خود را باقی خواهد گذاشت. من وقتی شرایط امروز را با وقتی که خودم در ایران بودم مقایسه می‌کنم؛ تغییرات بسیار زیادی رخ داده‌است. من گاهی با برخی از دوستان همجنس‌گرا صحبت می‌کنم . می‌گویند که موضوع همجنس گرایی آنها علنی شده و مادرهایشان هم موضوع را پذیرفته‌اند. و زمانی که من با پدر یا مادرهایشان صحبت می‌کنم؛ مشخص است که طرز تفکر و اندیشه‌های آنها با گذشته کاملاً متفاوت است. بنابراین هرچند که آمار دقیقی وجود ندارد؛ اما با برداشتهایی که وجود دارد کاملاً مشخص است که شرایط تغییر کرد‌ه و امیدوار کننده است. یکی از نشانه‌های بهبود شرایط هم مهاجرت این گروه به خارج از کشور است. این نشان می‌دهد که دو همجنس مرد یا زن حاضرند برای حفظ روابط عاشقانه خود از ایران مهاجرت کنند و این نشان از آگاهی آنها دارد. یعنی در کشوری که از همه سو فشار و سانسور وجود دارد. همجنس گرایان هم جامعه را به چالش می‌کشند و مهاجرت می‌کنند و خانواده‌ها با این پرسش روبرو می‌شوند که چرا فرزند ما ناچار است که با همه مشکلات تن به مهاجرت بدهد. برخورد این اندیشه‌ها در جامعه نهایتاً تأثیر مثبتی خواهد داشت.

ندیری: آقای پارسی شما چشم انداز آینده را چگونه می‌بینید و همچنین آیا ازدیاد مهاجرت همجنسگرایان به خارج از کشور نشانه افزایش فشارها در داخل کشور نیست؟

پارسی: من همیشه مثبت نگاه می‌کنم و در سالیان اخیر می‌بینم که چقدر شرایط بهتر شده‌است. امروز بسیاری از جوانان؛ همجنسگرایان را پذیرفته‌اند و سازمانهای زیادی به همجنس گرایان کمک می‌کنند و این مسأله برای آنها مهم است. مسلماً در آینده این فعالیتها و بحثها آگاهی‌های اجنماعی را بالا خواهد برد و وضعیت را بهبود می‌بخشد. در مورد مهاجرت از ایران آمارها نشان از افزایش تعداد پناهجویان ایرانی دارد. تنها در یکسال گذشته شمار پناهجویان ایرانی در ترکیه از ۵۰۰۰ نفر به ۱۳۰۰۰ نفر افزایش یافته و افراد زیادتری به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی از ایران خارج شده‌اند. دلیل خروج از کشور، وجود مشکلات متعدد اجتماعی و سیاسی و همچنین افزایش آگاهی‌ها است. دگرباشان در ایران مشکلات زیادی دارند؛ من با تعداد زیادی از این افراد در تماس هستم و اکثراً نگران فشار خانواده‌ها برای ازدواج هستند. یا اینکه نگران تشویش خانواده در صورت آگاهی از گرایش جنسیشان هستند. یکی از مشکلات دیگر آنها احساس عدم امنیت است؛ آنها هر لحظه نگران بازداشت و آزار و اذیت هستند. زندگی آزادانه همراه با امنیت و امکان ابراز آزادانه تمایلات جنسی حق هر فردی است. و خیلی از افراد به دلیل عدم وجود آزادی و امنیت، ناچار به پذیرش سختی‌های مهاجرت و پناهندگی هستند. پناهندگی اصلاً کار آسانی نیست و مشکلات خاص خود را دارد و مسلماً بسیاری از پناهجویان علیرغم تمایل خود ناچار به ترک ایران و دوری از خانواده‌هایشان شده‌اند.